سید السّاجدین

بررسی سیره عملی و اخلاقی حضرت امام سجاد ( ع )

سید السّاجدین

بررسی سیره عملی و اخلاقی حضرت امام سجاد ( ع )

سید السّاجدین

بررسی سیره عملی و اخلاقی حضرت امام سجاد ( ع )

بایگانی
نویسندگان

موضوع این پژوهش، جایگاه نماز در کلام امام سجّاد (علیه السّلام) است؛ که به بحث پیرامون اهمیّت نماز، تعقیبات آن، اوصاف نمازگزاران، آثار و موانع درک حقیقت نماز می پردازد. هدف از این پژوهش، آشنایی بیشتر جامعه ی شیعی با دوران امامت امام سجّاد (علیه السّلام) و اقدامات ایشان در راه تبلیغ دین، بیان سیره و جمع آوری منسجم سخنان و رهنمودهای امام (علیه السّلام) در زمینه ی نماز از طریق مطالعه ی منابعی مانند صحیفه ی سجّادیه و شروح آن، بحارالانوار و... می باشد. با مطالعه ی دعاها وسخنان امام (علیه السّلام) دریافت می شود که ایشان از طریق بهترین راه ممکن در آن روزگار فاسد، به تبیین نماز، پرداختند؛ با محتوای غنی دعاهای مرتبط با نماز، به آموزش غیر مستقیم آن اقدام کردند و نگذاشتند دسیسه ی دشمنان در انحراف دین به ثمر نشیند. با این اقدامات، باعث رشد فکری جامعه شدند که مقدمه ای برای دوران امامت امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) بود. بنابراین می توان گفت: ایشان در قالب ادعیه (صحیفه، ابوحمزه و...) وبیاناتی هم چون «رساله ی حقوق» به طور مستقیم و غیر مستقیم، جامعه را به نماز (اعم از واجب و مستحب) تشویق نموده و آفات و موانع درک آن را بیان کرده اند. 

جایگاه نماز در کلام امام سجاد (علیه السلام)

مقدمه

نماز بندگی و عرض نیاز به سوی خدای جهانیان است؛ یکی از مهم ترین فروع دین و از بزرگ ترین عبادات است. اهمیّت نماز به قدری والاست که به واسطه ی آن «مقام محمود» به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) عطا شده است. محتوای نماز، بسیار غنی است و بسیاری از اصول و فروع دین را دربردارد. بخش قابل ملاحظه ای از سخنان ائمه ی معصومین (علیهم السّلام) به نماز اختصاص دارد؛ از جمله ی مهم ترین آن ها، سخنان و دعاهای امام سجّاد (علیه السّلام) در رابطه با نماز است.

ایشان در دوره ی تاریک خلافت امویان، پس از شهادت پدر بزرگوارشان که از دین تنها نامی باقی مانده بود؛ با دعاها و سخنان گهربارشان به تربیت دینی جامعه پرداختند و نگذاشتند مبانی اصلی و فرعی دین از یاد برود. نماز یکی از مهم ترین موضوعات دعاها وسخنان ایشان است؛ که در آن ها بسیاری از تعالیم دینی، جهت سازندگی جامعه، بیان شده است.

در رابطه با جایگاه نماز در کلام امام سجّاد (علیه السّلام)، کتابی جامع تألیف نشده است؛ پژوهش هایی در رابطه با سیره ی عبادی ایشان موجود است اما به همه ی عبادات پرداخته و نماز را به طور کامل، بررسی نکرده است.

این پژوهش در چهار فصل به جایگاه نماز در کلام امام سجّاد (علیه السّلام) می پردازد؛ در فصل اول، خلاصه ای از زندگی و آثار ایشان بیان شده؛ در فصل دوم به بیان حقیقت نماز پرداخته که در آن، جایگاه و اهمیّت نماز، محافظت بر نماز، وجوب و واجبات و تعقیبات آن ذکر می شود؛ فصل سوم در رابطه با اوصاف نمازگزاران از رساله ی حقوق و آثار نماز است؛ در بخش چهارم، موانع درک حقیقت نماز بیان می شود.

با توجّه به اهمیت نماز، شناخت مسائل مربوط به آن مانند: آثار و موانع درک حقیقت نماز، از سرچشمه ی وحی، لازم و ضروری است؛ کلام امام سجّاد (علیه السلام) با توجّه به دوران امامتشان و این که ایشان زینت عبادت کنندگان هستند، در این زمینه نافذ است. به طوری که ایشان در قالب ادعیه (صحیفه، ابوحمزه ی ثمالی و خمسه عشر) و بیاناتی هم چون رساله ی حقوق، به طور مستقیم و غیر مستقیم، جامعه را به نماز تشویق نموده و آفات و موانع آن را بیان کرده اند.

فصل اول: گنجینه ی آثار امام سجّاد (علیه السّلام)

امام سجّاد (علیه السّلام) در دورانی به امامت رسید که جامعه، روزگار پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته بود و آن حضرت (علیه السّلام) وارث شرایطی شده بود که کج اندیشی، فرصت طلبی، عدالت گریزی، دنیا پرستی و عافیت طلبی از ویژگی های بارز آن بود. یکی از مهم ترین تفاوت های عصر امام (علیه السّلام) با دوره های دیگر این بود که خلفای معاصر امام (علیه السّلام) و سردمداران حکومت، آشکارا قداست تعالیم اسلامی را در هم شکسته و بر روی تمام اصول مسلّم اسلام پاگذاشتند. (رک: مرضیه، محمدزاده، 1392، ص 153-222)

ایشان برای مظلومیت خود و تبیین دردهای جامعه و... دعا را به عنوان تنها وسیله ی جهاد و تنها وسیله ی ارائه ی بیان عقاید و افکار خود، رنج ها و مظلومیت های امتش برگزیده و در نهایت شیوایی و بلاغت، ادعیه ی صحیفه را مدون و مرتّب نمودند و در چهره ی دعا و مناجات، راهی نو را در عرصه ی میدان رویارویی با سیاست های اموی گشوده و با برنامه ریزی ها و سازماندهی خویش به ایفای نقش و رسالت خود پرداخت. (احمد، صدر حاج سید جوادی و دیگران، 1383، ج 10، ص 287-288)

دعاها و سخنان امام سجّاد (علیه السّلام) تحت عناوین صحیفه ی کامله ی سجّادیه، رساله ی حقوق وصحیفه ی سجّادیه ی جامعه جمع آوری شده است که در این جا به شرح مختصری از این آثار می پردازیم.

1)صحیفه ی کامله ی سجّادیه: صحیفه در لغت به معنای نوشته، نامه و چیزی که در آن نوشته می شود و جمع آن «صحائف» و «صحف» است. (ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا، 1404ق، ج3، ص334؛ لویس، معلوف، 1386، ج1، ص913)

بعد از قرآن کریم، دومین اثر مدون و مکتوبی است که در دست مسلمانان بوده است. (ابراهیم، برزگر، 1391، ص47) در ترجمه ی متوکل بن عمیر، صحیفه ملقب به «زبور آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)» شده است و در ترجمه ی یحیی بن علی برقی، از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که به «انجیل اهل بیت (علیهم السلام)» معروف است. (محمد باقر، مجلسی، 1407 ق،ص8)

این کتاب مجموعه ای است از دعا درباره ی همه ی موضوعاتی که انسان در یک زندگی بیدار و هوشمندانه به آن موضوعات توجه دارد. بیشترین تکیه در این دعاها به روابط قلبی و ارتباطات معنوی انسان است. مناجات های گوناگون، خواسته های معنوی و تکامل زای فراوان و بی شمار در این کتاب هست و امام (علیه السّلام) در ضمن این دعاها و به زبان دعا، انگیزه های یک زندگی اسلامی را در ذهن مردم، بیدار و زنده می کند؛ یکی از نتایجی که دعا می تواند داشته باشد این است که انگیزه های سالم و صحیح را در دل ها بیدار می کند. (سید علی، خامنه ای،1391، ص211)

صحیفه در وضع کنونی، پنجاه و چهار دعا را دربردارد؛ علاوه بر صحیفه ی کامله یا اولی، صحیفه های دیگری در رابطه با دعاهای حضرت سجّاد (علیه السّلام) جمع آوری شده است که مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی در کتاب «الذریعة» به پنج مورد دیگر از آن ها اشاره می کنند که عبارتند از: صحیفه ی ثانیه، ثالثه، رابعه، خامسه، سادسه؛ (ر ک: آقا بزرگ، طهرانی،1384، ج15، ص18-21) البته این تعداد در دایرة المعارف تشیع، هشت صحیفه است. (ر ک: احمد، صدر حاج سید جوادی و دیگران، ج10، ص290)

2) رساله ی حقوق: از جمله تألیفات مهم جهان اسلام «رسالة الحقوق» امام بزرگوار زین العابدین (علیه السّلام) است. امام سجّاد (علیه السّلام) این رساله ی گران قدر را نوشته و آن را به یکی از اصحابش هدیه نموده است، این رساله را عالم بزرگ ثقة الاسلام ثابت بن ابی صفیه معروف به ابوحمزه ی ثمالی شاگرد امام سجّاد (علیه السّلام) نقل کرده است. (باقرشریف، قرشی، 1372، ج2، ص425)

امام (علیه السّلام) خیلی آرام و بدون این که نامی از حکومت و مبارزه و نظام آینده بیاورد، در این نامه، مبانی مناسبات نظام آینده را ذکر کرده است که اگر یک روزی، نظام حکومت اسلامی در دوره ی خود امام سجّاد (علیه السّلام) یا در دوره های بعد پدید آمد، از پیش در ذهن مسلمان ها، مناسبات جاری بین مردم در آن نظام شکل گرفته و منظم شده باشد و یعنی مردم را با اسلامی که حکومتش در آینده به وجود خواهد آمد، آشنا می کند.(مرکز صهبا، ص211)

3) صحیفه ی سجّادیه ی جامعه: این صحیفه حاوی دعاهای پنج صحیفه از صحیفه های سجّادیه است، که جمعا 272 دعا می باشد و آیت الله سید محمد باقر موحد ابطحی اصفهانی آن را گرد آورده است. (صدر حاج سید جوادی و دیگران، ص 290) این صحیفه در سال 1411 قمری، در یک مجلد به چاپ رسیده است. در این اثر، جمع آوری دعاهای امام سجّاد (علیه السلام) و تنظیم آن ها به ترتیب ادعیه ی موجود در صحیفه ی کامله است. در این پژوهش، تمام ادعیه ی امام سجّاد (علیه السّلام) بررسی شده و بدین منظور از صحیفه ی جامعه استفاده شده است. (ر ک: صحیفه ی سجادیه ی جامعه)

فصل دوم: حقیقت نماز

نماز، چیزی جز یک توجه مداوم به خدا و نیز طرح و نقشه ای اجمالی از راه اصلی نیست؛ زیرا تأمین کننده ی ارتباط دائمی و تماس همیشگی مؤمن با خدا است و با مجملی از تفکر اسلامی که در ضمن گفتنی های نماز مندرج شده است. (ر ک: سید علی، خامنه ای، 1383، ص5و6)

دوران امامت امام سجّاد (علیه السّلام) دوران خفقان و اختناق شدید حکّام ظالم اموی بود و امام (علیه السّلام) در این دوران، راه معنویت را برگزیدند؛ وجود مقدس امام زین العابدین (علیه السلام) قهرمان معنویت است؛ نمازهای ایشان واقعاً نیایش و پرواز روح به سوی خدا بود. (ن ک: مرتضی، مطهری، 1389، ص99و100)

در این فصل با توجه به سخنان و ادعیه ی گهربار امام سجّاد (علیه السّلام) در رابطه با نماز به بررسی جایگاه و اهمیت نماز، محافظت بر نماز، واجبات و تعقیبات آن می پردازیم.

1) جایگاه و اهمیت نماز: جایگاه نماز،مسئله ی بسیار مهمی است؛ به طوری که امام زین العابدین (علیه السّلام) که زینت عبادت کنندگان و سیّد ساجدان بودند، آن را از خداوند متعال طلب می کنند؛ ایشان در دعای صد و پانزدهم صحیفه ی سجّادیه ی جامعه به هنگام فرا رسیدن ماه رمضان، می فرمایند: «اللُّهمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ...وَ اَنزِلنا فیها مَنزِلَةَ المُصیبین لِمنازِلِها...»: «خداوندا بر محمد و آلش درود فرست... و ما را قرار ده در آن ها (نماز های پنج گانه) در جایگاه کسانی که دست یافته باشند به جایگاه آن...» (صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 115،ص226؛ صحیفه ی کامله ی سجّادیه، دعای 44، ص 255)

نماز ایشان نشانه ی اظهار فقر و ادب (ن ک: مجلسی، 1403 ق، ج46، ص79؛ حسین، دیلمی، 1381، ص29) و سنگر آموزش علوم دینی از جمله توحید، نبوت و... بود؛ آن قدر برای نماز اهمیّت قائل بودند که درخواست هایشان را به آن اختصاص می دادند. (صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 36، ص88 و دعای 153، ص404-405)

2) محافظت بر نماز: حفظ همه ی حدود و احکام الهی واجب است؛ خدای سبحان درباره ی مراقبت از نماز، دستوری جداگانه داده است: «حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَوة الْوُسْطَی»: «در انجام همه ی نمازها و (به خصوص) نماز وسطی (نماز ظهر) کوشا باشید.» (بقره /238) مراد از «حافِظُوا عَلَی الصَّلَوات» مراقبت و پاسداری از کمیت و شمار نمازها و اجزاء و شرایط آن و نیز رعایت وقت آن است. (ر ک: جوادی آملی، 1385، ج11، صص461-464)

امام سجّاد (علیه السّلام) به عنوان ولیّ خداوند متعال و مفسّر حقیقی قرآن کریم، با توجه به اهمیّت مسئله ی محافظت بر نماز که مشخص شد، حفظ نماز (صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 206،ص549) و ارکان آن را از خداوند می طلبند. (همان، دعای 115، ص226)

3) وجوب و واجبات نماز: حضرت سجّاد (علیه السّلام) در رابطه با وجوب نماز در قرآن کریم می فرمایند: «... فی کتابٍ مُهیمنٍ عَلی کلِّ کتابٍ جامِعٍ لکُلِّ رشدٍ و صوابٍ فیه نَبَأُ القُرُونِ و تَفصیلُ الشُؤُونِ و فَرضُ الصَّلاة و الصِّیامِ...»: «در کتابی که بر هر کتابی برتر است، گرآورنده ی هر رشد و صواب است که در آن است خبر زمان های گذشته و شرح امور و وجوب نماز و روزه...» (صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 199 ، ص489) در رابطه با واجبات نماز، نیت (ر ک: محمد بن حسن، حر عاملی،1391 ق،جزء ثانی ج2، ص711، ح 1؛ عبدالله، جوادی آملی، 1378،ص348)، اوقات و ارکان از جمله رکوع و سجود، طهارت (صحیفه ی کامله ی سجّادیه، دعای 44، ص254و255؛ صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 115،ص226) و قرائت را بیان می کنند. (صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای22، ص62)

4) تعقیبات نماز: امامان معصوم (علیهم السلام) به ویژه امام سجّاد (علیه السّلام) به این عمل حسنه، بسیار پای بند بودند و تعقیبات نمازهایشان، بسیار غنی و پر محتوا می باشد.

تعقیبات ایشان گاهی برای نمازی خاص مانند: نماز جمعه بود و گاهی برای تمامی نمازها عمومیت داشت؛ مانند: دعا برای پدر و مادر در تعقیب نمازها. محتوای تعقیبات، طلب یقین، بیان صفات پروردگار، توبه، درخواست رحمت الهی، توکّل و توسّل، خوف ورجا و... است.

فصل سوم: اوصاف نمازگزاران

نماز به عنوان یکی از مهم ترین اعمال روزانه، دارای شرایطی است که نمازگزار با رعایت آن ها، به حقیقت نماز و اثرات آن دست می یابد. امام سجّاد (علیه السّلام) با بیان حق نماز در رساله ی حقوق، شرایط و اوصاف نمازگزاران را چنین ذکر می کنند: «و حقُّ الصَّلاة أن تعلَمَ أنَّها وِفادة الَی اللّه عزّ و جَلَّ، و أنتَ فیها قائماً بینَ یدیِ الله عزَّوجَلَّ، فإذا عَلِمتَ ذلک، قُمتَ مقامَ العبدِ الذلیلِ الحقیرِ الرّاغبِ الرّاهبِ الرّاجی الخائفِ المستَکینِ المتَضرِّعِ المعَظِّمِ لمن کانَ بینَ یدیهِ بالسکونِ و الوقارِ و تقبِلَ علیها بقلبِک و تقیمَها بحدودِها و حقوقِها.» (محمد بن علی بن بابویه، 1384ق، ج2، ص 34): «و حق نماز آن است که بدانی او فرستاده ی (تو) به نزد خدا است، و تو در حال نماز مقابل خداوند – عز و جلّ – ایستاده ای. وقتی این مطلب را دانستی، همانند بنده ی خوار و ذلیل و حقیر خواستارِ پارسای امیدوارِ ترسانِ اندک مقدار زاری کنِ بزرگ دارنده ی کسی که در پیش روی اوست، با آرامش و وقار می ایستی و نماز را به دل بر پا می داری و حدود و حقوق آن را رعایت می کنی»

در این فصل، اوصاف ظاهری وباطنی نمازگزاران را با توجه به حق نماز بیان می کنیم و اثرات حاصل از رعایت حق نماز را ذکر خواهیم کرد.

1) اوصاف ظاهری: اوصاف ظاهری نمازگزار حقیقی عبارت است از: قیام همراه با حیا (ر ک: میرزاجوادآقا،ملکی تبریزی، 1378، ص323)، تضرع اعضا (ر ک:همان،1373، ص 205-207) و اقامه ی حدود نماز. (ر ک: محمد، محمدی ری شهری، 1377، ص47، ح133).

2) اوصاف باطنی: اوصاف باطنی نمازگزار حقیقی عبارت است از: عبودیت وبندگی (ر ک: ملکی تبریزی، 1373،ص388و389)، توجه به مقام ذلت در برابر پروردگار (ر ک: روح الله، موسوی خمینی، 1370، ص7-9)، حقارت درونی، میل و اشتیاق، ترس با معرفت، خوف و رجا (ر ک: ملکی تبریزی، 1378، ص199)، فقر الی الله، توجه به عظمت پروردگار (ر ک: نهج البلاغه، خ184، ص579)، آرامش و حضور قلب. (ر ک: موسوی خمینی، 1380، ص43)

3) آثار نماز: نماز به عنوان مهم ترین ذکر خداوند، دارای آثار بسیاری بر زندگی فردی و اجتماعی انسان می باشد. در این زیر فصل با توجه به دعاها و سخنان امام سجّاد (علیه السّلام) به بیان آثار نماز می پردازیم:

الف) آثار فردی: امام سجّاد (علیه السّلام) در دعاها و سخنان بسیاری به بیان آثار فردی نماز می پردازند که عبارتند از: نظر خداوند به بنده (ر ک: مازندرانی، ج5، ص2917)، جلب رحمت الهی (صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 142، ص324)، خوف از خداوند (همان، دعای 171، ص435)، کفایت خداوند (همان، دعای 166، ص430)،اطمینان قلب (عباس، قمی، 1380، ص240)، زمان مند بودن و رعایت نظم (صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 115، ص226)، قوّت بصیرت (همان، دعای 80، ص165)، رهایی از آتش (همان، دعای 201، ص538)، آبادانی شب (همان، دعای 147، ص366).

ب) آثار اجتماعی: در دین اسلام، اجتماع بسیار مهم می باشد. نماز یکی از اعمالی است که منافع و آثار اجتماعی بسیاری دارد، که در این جا با توجه به دعاها و سخنان امام سجّاد (علیه السّلام) به ذکر آن ها می پردازیم: نظم اجتماعی (ر ک: آثار فردی نماز)، بصیرت اجتماعی (همان)، مایه ی شرافت و عزت و عظمت (قمی، 1380، ص240؛ صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 96، ص 195)، جلوگیری از رفتارهای سوء اجتماعی حاصل از خوف خداوند، حس استقلال طلبی. (ر ک: آثار فردی نماز)

فصل چهارم: موانع درک حقیقت نماز

اعمال انسان در ارتباط با هم هستند و هر عملی چه خوب یا بد، بر اعمال دیگر تاثیر می گذارد. در این فصل با توجه به دعاها و سخنان امام سجّاد (علیه السّلام)، به بیان موانع درونی و بیرونی درک حقیقت نماز می پردازیم.

1)موانع درونی: منظور از موانع درونی، موانعی است که از درون انسان نشأت می گیرد و مانع از درک حقیقت نماز می شود. این موانع عبارتند از: سبک شمردن حق پروردگار، روی گردانی از پروردگار، دروغ گویی، ناسپاسی نعمت ها، غفلت (ر ک: صحیفه ی ثانیه، ص90؛ صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 116، ص238)، عجب (همان، دعای 55، ص118)، کسالت. (همان، ص121)

2)موانع بیرونی: کارهایی است که انسان، در تعامل با دیگران مرتکب می شود و مانع از درک حقیقت نماز می شود. این موانع با توجه به سخنان و دعاهای امام سجّاد (علیه السّلام) عبارتند از: حضور نیافتن در مجالس علما، ارتباط با انسان های بیهوده، گناه (صحیفه ی ثانیه، ص 90؛ صحیفه ی سجّادیه ی جامعه، دعای 116، ص238) بدست آوردن روزی (همان، دعای55، ص124)، ظلم و ستم. (همان، دعای 119، ص266)

نتایج

امام سجّاد (علیه السّلام) در بدترین شرایط اجتماعی به امامت امّت اسلامی منصوب شدند. ایشان با شناخت از جامعه ی آن روزگار، بهترین شیوه ی تبلیغ دین را برگزیدند؛ و در قالب دعا و بیانات ارزشمند خود از جمله صحیفه و رساله ی حقوق در مقابل تهاجم فرهنگی دشمن ایستادند.

از جمله مسائل مهم دعاها و سخنان ایشان، نماز است؛ نماز به عنوان ذکر الهی، جایگاهی رفیع دارد که امام (علیه السّلام) آن را از خداوند متعال درخواست می کنند؛ ایشان در دعاهایشان مقبولیّت و برکت نماز را که به ثبات و دوام آن اشاره دارد، می طلبند. بعد دیگری که ایشان در دعاهای مربوط به نمازها به آن می پردازند، تعلیم دین است؛ مانند تعلیم مسائل توحیدی، نبوّت، امامت و....

در مسئله ی محافظت بر نماز که ایشان از خداوند طلب می کنند، با توجّه به تفاسیر، منظور ایشان، حفظ کمیّت و شمار نمازها و ارکان آن ها می باشد.

نیّت، اوقات نمازها، ارکان آن به خصوص رکوع و سجده، طهارت و قرائت از واجبات مورد تأکید امام (علیه السّلام) در دعاها می باشد.

در تعقیبات نمازها، دعاهایی نسبتاً طولانی و با محتوای غنی وجود دارد؛ از جمله طلب یقین، تربیت الهی، خوف و رجا، توسّل، توکّل و...

ایشان در رساله ی حقوق به بیان حق نماز می پردازند و اوصاف نمازگزار حقیقی را ذکر می کنند؛ از جمله اوصاف ظاهری، قیام و رعایت حدود نماز؛ و از اوصاف باطنی، توجه به عظمت خدای متعال و خوف و رجا را می توان نام برد.

نمازگزار با رعایت این موارد و مداومت بر آن ها، به آثار نماز از جمله جلب رحمت الهی، قوّت بصیرت، عزت و عظمت دست می یابد؛ به شرط این که موانع درک حقیقت نماز از جمله گناه، سبک شمردن حق خداوند و... را مرتکب نشده یا از آن ها توبه کرده باشد.

پیشنهادات

با توکّل بر خداوند متعال پیشنهاداتی ارائه می شود، امید است به کار آید و مؤثر واقع شود.

أ) تبیین بیشتر دوران زندگی، فعالیت ها و اقدامات امام سجّاد (علیه السلام) توسّط سخنرانان و مبلغان دینی جهت آشنایی بیشتر مردم با دوران مهم و تأثیرگذار امامت ایشان.

ب) با توجه به رشد عرفان های کاذب در سطح جامعه، ضروری است که دعاهای امام (علیه السّلام) در سطح عمومی تبیین شود تا خلأ معنوی عصر حاضر به گونه ای صحیح، جبران و جهت گیری شود.

ج) تدریس صحیفه و رساله ی حقوق امام سجّاد (علیه السّلام) در مراکز علمی از جمله مدارس علمیه و دانشگاه ها، جهت تربیت نسلی موحد و اسلام شناس که مربیان نسل های آینده خواهند بود.

د) قرائت وتبیین دعاهای امام سجّاد (علیه السّلام) در رابطه با نماز در جمع نمازگزاران، جهت برپایی با شکوه تر و مؤثر تر نماز.

ه) بیان آثار نماز در جامعه در قالب پوستر، تابلو، سخنرانی و... که سبب تشویق به این فریضه ی مقدس می شود.

و) بیان موانع درک حقیقت نماز و تلاش در جهت رفع آن ها در سطح عمومی که سبب اصلاح فردی و اجتماعی می شود.

منابع

* قرآن کریم، ترجمه: ناصر مکارم شیرازی، قم، اسوه، 1384.

* صحیفه ی کامله ی سجّادیه (به انضمام رساله ی حقوق)، ترجمه: حسین انصاریان، قم، حسنین، 1391.

* نهج البلاغه، ترجمه و شرح: سید علی نقی فیض الاسلام، تهران، فقیه، 1381.

1. ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج 3 و 5، تحقیق و ضبط: عبد- السلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ق.

2. برزگر، ابراهیم، درآمدی بر اندیشه ی سیاسی صحیفه ی سجّادیه، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1391.

3. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 11، قم، اسراء، 1385.

4. الحر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، جزء ثانی ج2، چاپ چهارم، تصحیح و تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391ق.

5.  -----،-----  ، الصحیفة الثانیة السجّادیة، قم،مکتبة الثقلین، 1398ق.

6. خامنه ای، علی، از ژرفای نماز، چاپ نوزدهم، تهران، فرهنگ اسلامی، 1383.

7. دیلمی، حسین، هزار و یک نکته درباره ی نماز، چاپ دوم، قم، حرم، 1381.

8. صدر حاج سید جوادی و دیگران، احمد، دایرة المعارف تشیّع، ج10، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383.

9. طهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج15، چاپ هشتم، بیروت، دار الاضواء.

10. قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگانی امام سجّاد (علیه السّلام)، ج2، ترجمه: محمد رضا عطایی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1372.

11. قمی، عباس، کلیات مفاتیح الجنان، چاپ چهارم، ترجمه: استاد کمره ای، مشهد، به نشر، 1380.

12. مازندرانی، ابوجعفر محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب خاندان نبوت وامامت، ترجمه و تحقیق: حسین صابری، مشهد، علمی و فرهنگی، 1392.

13. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (علیهم السّلام)، ج46 و 67 و85، بیروت، وفاء، 1403ق.

14. ----،---- ، الفرائد الطریفة فی شرح الصحیفة الشریفة، تحقیق: سید مهدی رجایی، اصفهان، کتاب خانه ی علامه مجلسی، 1407 ق.

15. محمد زاده، مرضیه، علی بن الحسین امام سجّاد (علیه السّلام)، قم، دلیل ما، 1392.

16. محمدی ری شهری، محمد، الصّلاة فی الکتاب والسنة، ترجمه: عبد الهادی مسعودی، قم، دار الحدیث، 1377.

17. مرکز صهبا، انسان 250 ساله (بیانات مقام معظم رهبری درباره ی زندگی سیاسی- مبارزاتی ائمه ی معصومین (علیهم السّلام)، چاپ سیزدهم، بی جا،1391.

18. مطهری، مرتضی، سیری در سیره ی ائمه ی اطهار (علیهم السّلام)، چاپ چهل و دوم، تهران، صدرا، 1389.

19. معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، ج1، ترجمه: محمد بندر ریگی، چاپ چهارم، تهران، ایران، 1382.

معارف فقه علوی» پاییز و زمستان 1396 - شماره 6 (صفحه 419)

20. ملکی تبریزی، میرزا جواد آقا، اسرار الصلوة، چاپ پنجم، مترجم: رضا رجب زاده، تهران، پیام آزادی، 1373.

21. ----،---- ،----- ، چاپ هشتم،---- ،---- ،---- ، 1378.

22. موحد ابطحی، محمد باقر، الصحیفة السجّادیة الجامعة لادعیة، ترجمه: حسین محفوظی، قم، مؤسسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1385.

23. موسوی خمینی، روح الله، آداب الصلوة، چاپ دهم، تهران، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه)، 1380.

24. ---- ،---- ،---- ، تهران، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه)، 1370.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۲۳:۱۲
محمد رضا آیاتی

امام سجاد (سلام الله علیه) به ما فرمود شما خدایی دارید که خریدار کالای شماست، عمر شما را میخرد، وقت شما را می خرد، آبروی شما را میخرد، بالأخره شما این آبرو و وقت را برای چه دارید صرف می کنید.

وجود مبارک امام سجاد (سلام الله علیه) وقتی با آن وضع به حسب ظاهر اسارت وارد شام شد از ذات مقدّسش پرسیدند، «مَنْ غَلَبَ» در این صحنه چه کسی پیروز شد؟ فرمود ما، «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم»؛[1]فرمود ما پیروز شدیم برگشتیم شما اگر شک دارید که در این مبارزه چه کسی پیروز شد هنگام نماز، اذان و اقامه بگویید ببینید نام چه کسی را می برید ما رفتیم نام پیغمبر را برای همیشه زنده کردیم و برگشتیم. در آن صحنه یک روایت نورانی مرحوم کلینی نقل می کند از وجود مبارک امام سجاد که «لَوْ مَاتَ مَنْ بَینَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یکونَ الْقُرْآنُ مَعِی»؛ این بیان را مرحوم کلینی از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) نقل می کند که اگر همه مردم روی زمین بمیرند و من تنها بمانم اگر یک سخنرانی با من هست و مخاطبی با من، او با من حرف می زند و من هم با او حرف می زنم به نام خدا در قرآن، من هیچ وحشتی ندارم.[2]

این مرگ یا مرگ طبیعی است؛ «لَوْ مَاتَ مَنْ بَینَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ»؛ یا مرگ معنوی است؛ یعنی «لو کفر أهل المشرق و المغرب»، من وقتی مخاطبی دارم و متکلّمی دارم هر وقت خواستم با او حرف می زنم، هر وقت خواستم حرف او را گوش می دهم، هیچ وحشتی ندارم؛ «لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یکونَ الْقُرْآنُ مَعِی».

 قرآن از آن جهت که جزء جوامع الکلم است که وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) فرمود: «أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکلِمِ»[3]او همه معارف را در بردارد، برنامه های ائمه (علیهم السلام) هم توزیع شده است، گرچه در همه بخش ها بیانی دارند که تبیین معارف است، بعضی ها تبیین مسائل نظامی و جنگی است، بعضی ها حکومت‎داری است، بعضی ها فقه است بعضی اخلاق است و بعضی ها حقوق و برخی ها دعا. در قرآن بخش های فراوانی است که مربوط به دعاست؛ فرهنگ دعا را امام سجاد به عهده گرفته، گرچه همه ائمه (علیهم السلام) درباره دعا دستوری دارند، عملی دارند؛ ولی امام سجاد (سلام الله علیه) برنامه رسمی او تفسیر ادعیه قرآنی است؛ یعنی آن معارفی که در قرآن راجع به دعاست حضرت تشریح می کند توضیح می دهد بیان می کند. فرهنگ دعا را طرزی تبیین می کند که جامعه را جامعه عقلانی می کند از آن جاهلیت نجات می دهد.

می بینید دعاها تنها این نیست که خدایا بیمار مرا شفا بده! گناه مرا بیامرز! پایان امور مرا خیر کن! اینها ادعیه رایج است؛ اما آن دعایی که فرهنگ آور است دعای امام سجاد در صحیفه است؛ عرض می کند: «أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ»،[4] در بحث‎های عقلی که چه چیزی هست و چه چیزی نیست می گویند ممکن، واجب می خواهد و محتاج، غنی می خواهد؛ ولی در بحث های حکمت عملی که مربوط به باید و نباید است نه بود و نبود، دعای حضرت این است که خدایا محتاجی دستش را نزد محتاجی دراز بکند این سفاهت است این بی عقلی است؛ این دعای امام سجاد است. «أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ» ما اگر خواستیم ببینیم سفیه هستیم یا عاقل، این دعا برای ما معیار است به چه کسی مراجعه کنیم، به چه کسی وابسته باشیم، به شرق وابسته باشیم به غرب وابسته باشیم. فرمود ملّتی سفیه است که به بیگانه چشم طمع بدوزد؛ «أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ» این دعای نورانی امام سجاد در صحیفه است. در بخش های دیگر فرمود: من اگر بخواهم فخر و جمال و جلال یک عده را در ثروت آنها بدانم، خدایا تو مرا از این خطر حفظ بکن! «وَ اعْصِمْنِی مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِی عَدَمٍ خَسَاسَةً أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا فَإِنَّ الشَّرِیفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُک وَ الْعَزِیزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُک»؛[5] خدایا! مبادا آن فکر پَست را به من بدهی که من نظام ارزشی دین را با نظام ارزشی دنیا و ماده اشتباه کنم، آن کسی که لباس خوبی در برکرده است قصر خوبی دارد اتومبیل خوبی دارد من او را محترم و شریف بدانم آن که وضع مالی اش ساده است او را شریف ندانم، خدایا! تو مرا از این خطر حفظ کن! «وَ اعْصِمْنِی مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِی عَدَمٍ خَسَاسَةً أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا فَإِنَّ الشَّرِیفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُک وَ الْعَزِیزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُک»؛ خدایا من از تو فهم می خواهم، خدایا من از تو عقل می خواهم! این دعای امام سجاد است. بخشی از ادعیه هم هست که خدایا بیماران ما را حفظ بکن، آنها هم هست؛ اما محور اصلی دعای امام سجاد این است که خدایا من از تو فرهنگ می خواهم، ادب می خواهم، من از تو انسانیت می خواهم مبادا بیخود کسی را برنجانم، مبادا نظام ارزشی من عوض شود، برای کسی که وضع مالی او خوب است احترام بیشتری قائل بشوم؛ خدایا تو مرا حفظ بکن! «وَ اعْصِمْنِی مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِی عَدَمٍ خَسَاسَةً أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا فَإِنَّ الشَّرِیفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُک وَ الْعَزِیزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُک»؛ بعد به همه ما فرمود به هر حال شما عمر دارید و شبانه‎روز دارید وقت صرف می کنید، همه ما این طوریم. فرمود من به شما خریداری نشان می دهم که دومی ندارد و آن این است که در تمام داد و ستدها فروشنده، آگهی مزایده میدهد و خریدار آگهی مناقصه، هر کسی کالایی دارد زمینی دارد چیزی میخواهد بفروشد آگهی مزایده میزند میگوید هر کسی که بیشتر میخرد من به او میفروشم؛ این یک رسم دنیاست. اما هیچ خریداری آگهی مزایده نمیزند، هیچ خریداری! همیشه خریدار آگهی مناقصه میزند فروشنده آگهی مزایده. امام سجاد (سلام الله علیه) به ما فرمود شما خدایی دارید که خریدار کالای شماست، عمر شما را میخرد، وقت شما را میخرد، آبروی شما را میخرد، بالأخره شما این آبرو و وقت را برای چه دارید صرف میکنید. این خدا آگهی مزایده زد، فرمود شما هر چه دارید به هر کسی میخواهید بفروشید من گران‎تر و بیشتر میخرم! چهقدر این دعا زیباست! این را در دعای وداع ماه مبارک رمضان یا ختم قرآن فرمود. به ما گفتند به خدا بگویید خدایا «وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّومِ»،[6]«سُوم» با «سین»؛ یعنی داد و ستد. اینکه در کتابهای فقهی میگویند: مداخله در سُوم برادر مسلمان یا حرام است یا مکروه! یعنی کسی دارد معامله میکند شما وارد نشوید! «مُساومة» که در فقه هست، یعنی این! «سُوم» یعنی خرید و فروش، با «سین». خدایا تو آگهی دادی در معاملات آگهی دادی به همه ما گفتی، شما وقت و عمر و آبرویتان و چیزی را میخواهید به دیگری بفروشید به من بفروشید، من از همه گران‎تر میخرم! «وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّومِ» آگهی مزایده زدی. این حرف را برای چه کسی میخواهی بزنی! برای چه کسی میخواهی کار کنی! این منبر را برای چه کسی بروی؟ چقدر بگیری؟ برای من برو من بیشتر میدهم، این درس را برای چه کسی میخواهی بخوانی؟ برای کدام سِمت میخواهی بخوانی، برای من بخوان من بیشتر میدهم، این کار را، این خدمات را، این رفاهیات را، این سیاست را این نظام را، این جهاد را، این فداکاری را برای چه کسی می خواهی انجام بدهی؟ به هر حال کارمند هستی، برای چه چیزی داری کاری کار میکنی؟ فرمود برای من معامله کن من بیشتر میخرم. «وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّومِ»، تو آگهی مزایده زدی، گفتی طلبه هستی، دانشگاهی هستی، درس می خوانی برای چه کسی می خواهی بخوانی؟ برای چه می خوانی؟ برای هر کس و برای هر چیزی می خوانی برای من بخوان، من بیشتر می خرم! این دعای امام سجاد است. دعا تنها این نیست که خدایا مریضِ مرا شفا بده! «وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّومِ» تو در این کار دومی نداری! ما هر چه شنیدیم آگهی مزایده برای فروشنده است اگر حافظ و امثال حافظ می گویند:

بی معرفت مباش که در من یزید عشق٭٭٭ اهل نظر معامله با آشنا کنند[7]

 این «مَنْ یزِید» در ادبیات ما هست، یک اصطلاح است نمی دانم قبلاً این چوب حراج را می زدند، ما می دیدیم وقتی کتاب هایی را می خواستند حراج کنند یک کتابشناس یک چوب دستش بود و کتاب‎ها هم بود و این چوب را بالا می برد و می گفت «مَنْ یزِید»؛ یعنی چه کسی بیشتر می خرد. این «مَنْ یزِید» آن اصطلاحِ صحنه آگهی مزایده است، آن کسی که چوب دستش است مرتب به این تخته می زند، شعارش و صدایش «مَنْ یزِید» است، یعنی چه کسی بیشتر می خرد «مَنْ یزِید مَنْ یزِید». حرف حافظ این است که در بازار «مَنْ یزِید» عشق، آنجا که عشق فروشی می کنند به هر کسی عشق نمی دهند «بی معرفت نباش که در من یزید عشق» آن که چوب دستش است چه کسی عشق را می خرد:

بی معرفت مباش که در من یزید عشق٭٭٭ اهل نظر معامله با آشنا کنند

 عشق را فقط به حسین بن علی می فروشند. وجود مبارک امیرالمؤمنین، بیست سال قبل از جریان کربلا وقتی از صفین می گذشت می خواست بیاید کوفه، وارد این سرزمین که شد از اسب پیاده شد و مقداری خاک را گرفت و بو گرفت فرمود: «ههنا ههنا ههنا»، همین جاست، دو رکعت نماز خواند؛ عرض کردند یا امیرالمؤمنین چه چیزی اینجاست فرمود: «هَهُنَا» «مَصَارِعُ عُشَّاق»،[8]عاشقانی در این سرزمین می آرمند. عشق را به حسین بن علی فروختند؛

بی معرفت نباش که در من یزید عشق ٭٭٭ اهل نظر معامله با آشنا کنند

 امام سجاد می گوید تو آگهی مزایده زدی در خریدن و اینها هم حاضر شدند این «مَصَارِعُ عُشَّاق» را وجود مبارک امیرالمؤمنین بیست سال قبل از جریان کربلا وقتی وارد سرزمین کربلا شد، این جمله ها را گفت، فرمود اینجا عاشقانه می آرمند و معامله شان همین است خوب فروختند و بهترین خریدار ذات اقدس الهی است؛ برای ما هم هست. ببینید تنها دین، دینِ آرزو نیست، دین، دین تعلیم است؛ این «یا لیتنا» آرزو نیست، از دو طرف صدای «یا لیتنا» است، این «یا لَیتَنَا» که ما در زیاتنامه ها می خوانیم این یک ادب دینی ماست که می گوییم ای کاش این توفیق را می داشتیم ما بودیم؛ اما یک «یا لیتنا» هم آنها می گویند هر شهیدی هم می گوید ای کاش با ما بودید می دیدید اینجا چه خبر است؛ این شهید سوره «یس» است. در جریان شهیدِ سوره «یس» ذات اقدس الهی می فرماید وقتی این را شهید کردند ﴿قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ﴾؛ برو بهشت این بهشت برزخی است؛ آن وقت این شهید برزخی سوره «یس» از برزخ به ما می گوید: ﴿یا لَیتَ قَوْمی یعْلَمُونَ ٭ بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکرَمینَ﴾؛[9] شهید هم می گوید ای کاش بودید می دیدید اینجا چه خبر است. این «ای کاش» از دو طرف هست، این صریح قرآن است. نفرمود به ما باغ دادند راغ دادند لباس خوب دادند، اینها نیست ﴿یا لَیتَ قَوْمی یعْلَمُونَ ٭ بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکرَمینَ﴾؛ «مُکرمین» در فرهنگ قرآن چه کسانی اند؟ در سوره مبارکه «انبیاء» اوّل کسی که خدای سبحان درباره آنها وصف کرامت را تثبیت کرده است فرشتگان اند؛ در سوره «انبیاء» دارد: ملائکه ﴿بَلْ عِبادٌ مُکرَمُونَ ٭ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾؛[10] ملائکه عباد مکرم اند. همین بیان نورانی سوره مبارکه «انبیاء» را وجود مبارک امام هادی (سلام الله علیه) در زیارت «جامعه» برای اهل بیت هست؛ شما در زیارت «جامعه» درباره اهل بیت (علیهم السلام) می گوییم: «عِبَادِهِ الْمُکرَمِین»[11] اینها در حد فرشته اند، آن «عباد مکرمون» که در سوره مبارکه «انبیاء» است در زیارت «جامعه» امام هادی برای اهل بیت ذکر کرده؛ پس اینها جزء عباد مکرمون اند.

حرف شهید سوره «یس» این است که خدا ما را جزء «مکرمین» قرار داد، سخن در این نیست که به ما باغ و بوستان داد، سخن در این است که ﴿یا لَیتَ قَوْمی یعْلَمُونَ ٭ بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکرَمینَ﴾ ما جزء مکرمین هستیم این شهید است. این مقام حیف است که آدم به چیز دیگر بفروشد. این دعای امام سجاد است که فرمود غیر از خدا هیچ کس هیچ خریداری آگهی مزایده نمی زند، همه آگهی مناقصه می زنند، آن هم کالایی که دست آنهاست مشخص است، تنها خریداری که آگهی مزایده می زند خداست، می گوید با هر که می خواهی معامله کنی هر چه داری من بیشتر می خرم، به همه ما می گوید؛ حالا یک وقت است کسی درس حوزوی می خواند یا درس دانشگاهی می خواند یا درس نظامی می خواند یا خدمات اجتماعی دارد یا پرستار است کار ساده ای دارد، رُفتگر است، این دعای امام سجاد شامل حال اوست؛ این رفتگر محترم کاری می کند حقوقی می گیرد، آن سر جایش محفوظ است؛ اما این برای رضای خدا نظافت و بهداشت یک شهر را دارد تأمین می کند. فرمود من خریدم «وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّومِ» این خدا محبوب نیست، این خدا عزیز نیست؟! آن وقت بسیاری از گریه ها برای همین است که انسان شرمنده است در پیشگاه این خدا، همه شئون را او داد، آن هم کالایی که خودش به ما داد از ما می خرد آن هم با آگهی مزایده، ما هر چه داریم از اوست؛ ﴿ما بِکمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[12] این آیه قرآن را هم ما در نماز می خوانیم هم در تعقیبات داریم. قرآن فرمود: ﴿ما بِکمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ ما هم عرض می کنیم «اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک»؛[13]ما اعتراف داریم، چیزی از ما نیست؛ ولی مالِ تو را به تو با آگهی مزایده خریدار داریم می فروشیم. این ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ﴾[14] از همین قبیل است، ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکمُ الَّذی بایعْتُمْ بِهِ﴾[15] از همین قبیل است، ﴿هَلْ أَدُلُّکمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجیکمْ﴾[16] از این قبیل است، عوض و معوّض هر دو برای اوست، اما بیشترین خرید از آن اوست. اینها بخشی از دعاهای نورانی امام سجاد (علیه أفضل صلوات المصلّین) است.

پی نوشت ها

[1] امالی (شیخ طوسی)، ص677.

[2] الکافی(ط ـ الإسلامیة)،ج2، ص602.

[3] من لا یحضره الفقیه؛ ج 1، ص241.

[4] الصحیفة السجادیة، دعای28.

[5] الصحیفة السجادیة، دعای35.

[6] الصحیفة السجادیة، دعای45.

[7] دیوان حافظ، غزل شماره196.

[8] بحارالأنوار(ط ـ بیروت)، ج41، ص295.

[9] سوره یس، آیات26 و 27.

[10] سوره انبیاء، آیات26 و 27.

[11] تهذیب الاحکام، ج6، ص96.

[12] سور نحل، آیه53.

[13] مصباح المتهجد و سلاح المتهجد، ج1، ص63.

[14] سوره توبه، آیه111.

[15] سوره توبه، آیه111.

[16] سوره صف، آیه1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۲۳:۱۰
محمد رضا آیاتی

ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم.خطبه توفنده امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید

امام سجاد (ع) در مجلس یزید، خطبه ای در معرفی خود و خاندان رسول اکرم (ص) بیان کردند. امام سجاد (ع) پس از آنکه خطیب دربار یزید به ناسزاگویی درباره امام علی (ع) پرداخت، خطبه ای در معرفی اهل بیت پیامبر اکرم(ص) خواندند که باعث رسوایی دشمنان شد. بر اساس روایتی، پس از آنکه امام خطیب دربار یزید، نسبت به امیرالمومنین علی (ع) و امام حسین (ع) ناسزا گفت، ناگهان امام سجّاد فریاد برآورد: «وَیْلَکَ اَیُّهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَیْتَ مَرْضاهَ الَمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّاْ مَقْعَدَکَ مِنَ النّارِ»؛ «وای بر تو ای خطیب! خشنودی مخلوق را با خشم خالق به دست آوردی؟ جایگاهت در آتش دوزخ مهیا باد!». و سپس امام سجاد (ع) به یزید گفت: «اتَاْذَنَ لی اَنْ ارْقی هذِهِ الاْعْوادَ فَاَتَکَلَّمَ بِکَلام فیهِ للهِ تَعالی رِضی، وَ لِهوُلاءِ اَجْرٌ وَ ثَوابٌ»؛ «آیا به من اجازه می دهی که بر فراز این چوب ها بروم و سخنانی بگویم که سبب خشنودی خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشی برای این مردم در پی داشته باشد؟» اما یزید از آنجا که می دانست سخنرانی امام باعث رسوایی می شود، درخواست امام را نپذیرفت و اصرار مردم نیز باعث نشد که اجازه سخنرانی بدهد، تا آنجاکه پسر یزید گفت: «به او اجازه بده، زیرا وی توانایی ایراد خطبه را ندارد.» یزید به پسرش گفت: «انَّ هولاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَ الْفَصاحَهَ وَ زَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً»؛ «این گروه علم و فصاحت را به ارث برده اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشیده اند.»

اما سرانجام یزید که راهی برای فرار از این موقعیت نداشت، پذیرفت که امام سجاد (ع) سخنرانی بپردازد.

متن عربی خطبه امام سجاد (ع) در مجلس یزید به این شرح است:

أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی.

أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّی أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.

أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَی مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِکِینَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِی اللَّهِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ وَ لِسَانِ حِکْمَةِ الْعَابِدِینَ وَ نَاصِرِ دِینِ اللَّهِ وَ وَلِیِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِکْمَةِ اللَّهِ وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ.

سَمِحٌ سَخِیٌّ بَهِیٌّ بُهْلُولٌ زَکِیٌّ أَبْطَحِیٌّ رَضِیٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِیمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَکِیمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ یَطْحَنُهُمْ فِی الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَی وَ یَذْرُوهُمْ فِیهَا ذَرْوَ الرِّیحِ الْهَشِیمَ لَیْثُ الْحِجَازِ وَ کَبْشُ الْعِرَاقِ مَکِّیٌّ مَدَنِیٌّ خَیْفِیٌّ عَقَبِیٌّ بَدْرِیٌّ أُحُدِیٌّ شَجَرِیٌّ مُهَاجِرِیٌّ مِنَ الْعَرَبِ سَیِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَی لَیْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ وَ أَبُو السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ذَاکَ جَدِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ.

ترجمه خطبه امام سجاد (ع) در مجلس یزید این چنین است:

ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما علم ارزانی داشت، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق «امیر المؤمنین علی علیه السلام»، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله «حمزه»، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم.

ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیکترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند آنم که با ملائکه آسمان نمازگزارد، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی (ص) و علی مرتضایم (ع)، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند.

من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر (ص) هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرنده ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند آنم که به مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود.

او جوانمرد، سخاوتمند، نیکو چهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بودوهمانند شیری شجاع که وقتی نیزه ها در جنگ به هم در می آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده می ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنه ها حضور داشت. او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آری او، همان او «که این صفات و ویژگی های ارزنده مختص اوست» جدم علی بن ابی طالب است. آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم.

خطبه امام سجاد (ع) باعث گریه حاظران در مجلس شد که و یزید که از سخنان امام ترسیده بود، دستور داد مؤذن اذان بگوید. هنگامی که مؤذن گفت: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ»، حضرت سجاد فرمود: «چیزی از خدا بزرگتر نیست»، و هنگامی که مؤذن گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، علی بن الحسین (ع) فرمود: «مو، پوست، گوشت و خون من به یگانگی خدا شهادت می دهند» و سپس مؤذن گفت: «أشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» که امام سجاد (ع) خطاب به مؤذّن گفت: «تو را به حقّ محمّد ساکت باش تا من سخنی بگویم.» آنگاه از بالای منبر خطاب به یزید فرمودند: «ای یزید! این پیغمبـر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می دانند که دروغ می گویی، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟! به خدا سوگند اگر در جهان کسی باشد که جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد؟! ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می گویی محمد رسول خداست؟! و روی به قبله می ایستی؟! وای بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند.»

پس از این اتفاق، جمعیت حاظر منقلب شدند و از حقیقت واقعه خبردار گشتند. در روایات آمده است که فردی یهودی که در مجلس حضور داشته پس از آنکه متوجه می شود این اسیران از خاندان رسول الله (ص) هستند، خطاب به یزید گفت: سبحان اللَّه!! این حسین پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه پیامبر خدا رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را پرستش می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید!» یزید که از سخنان یهودی خشمگین شده بود دستور داد تا او را بکشند که در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت: «اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد.»

منابع: بحارالانوار، مجلسی

نفس المهموم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۴
محمد رضا آیاتی

فیلم خدمتگزار امام سجاد ع

جمعه, ۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۴۴ ب.ظ

 



مدت زمان: 20 دقیقه 40 ثانیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۲۲:۴۴
محمد رضا آیاتی

سبک زندگی امام سجاد (ع) قسمت دوم

جمعه, ۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۳۴ ب.ظ

امام سجاد علیه‏السلام بر اساس احکام قرآنی بر آن بود تا بینوایان و یتیمان را دریابد.(بلد، آیات ۱۵ و ۱۶) أَحْمَدَ بْنَ حَنْبَلِ از مُعَمَّرٍ، از  شَیْبَهِ بْنِ نُعامَه نقل می کند: اِنَّهُ کانَ یَقُوتُ مِأهَ أَهْلِ بَیْتٍ بِالْمَدینَهِ؛ امام سجاد علیه السلام صد خانواده را در مدینه غذا مى داد و آنان را تأمین مى کرد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۸۸)

ایشان در برخورد با مستمندان و درخواست کنندگان نیز به گونه ای عمل می کرد که شخص نه تنها خوار نشود، بلکه احساس کند که موجبات خیری برای امام (ع) را فراهم آورده است. در روایت است: وَ کـانَ علیه السلام اِذا أتـاهُ السائِلَ یَقُـولُ: مَرْحَبا بِمَنْ یَحْمِلُ زادى اِلَى الآخِرَهِ؛ هنگامى که فقیر خدمت امام علیه السلام مى آمد، امام مى فرمود: آفرین بر کسى که زاد و توشه مرا به آخرت حمل مى کند. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۸)

به نظر آن امام همام(ع) صدقه به فقیر، مثل آن است که انسان بار سنگین خود را به کسى بسپارد تا آن طرف پل و رودخانه، سالم به انسان تحویل دهد. آخرت، آن سوى رود است و صدقه، در قیامت به انسان بر مى گردد.

سیره و سبک زندگی خانوادگى امام علیه‏السلام

اخلاق خانوادگی شاید مهم ترین مشکل انسان امروز باشد؛ زیرا مشکلات اجتماع از خانواده آغاز می شود و اگر اخلاق خانوادگی و هنجارهای آنان به درستی مراعات شود، اجتماع نیز هنجارگرا خواهد شد. در این جا به گوشه هایی از سبک زندگی خانوادگی آن حضرت(ع) اشاره می شود.

۱. خـدمت به خـانواده

کسى که مسؤولیت خانواده اى را بر عهده مى گیرد، باید در حدّ توان مالى به آنان وسعت دهد و نیازهایشان را برآورده کند، تا احساس کمبود نکنند. رسیدگى به خانواده و تأمین خواسته هاى آنان در حدّ معقول و متعادل، وظیفه مردِ خانه است و خدا هم به چنین کسانى اجر و ثواب عطا مى کند. در حدیث است: کسى که ثروت دارد، ولى به خانواده و فرزندانش نمى رسد، آنان آرزوى مرگ او را خواهند داشت.

امام على بن الحسین علیهماالسلام فرمود:  لَأَنْ أدْخُلَ السُّوقَ وَمَعى دِرْهَمٌ أَبْتاعُ بِهِ لَحْما لِعِیالى وَقَدْ قَرَمُوا اِلَیْهِ أَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ نَسِمَهً؛ این که وارد بازار شوم و همراهم درهمى باشد که با آن براى خانواده ام گوشتى بخرم که به آن اشتیاق دارند، براى من محبوبتر است از اینکه فردى را آزاد کنم. (وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۵۱، ح ۶)

۲. اخلاق خانوادگی نشانه ایمان کامل

از نظر امام سجاد(ع) ایمان کامل نشانه هایی دارد که از جمله آن ها اخلاق خانوادگی نیک است. امام أَبى جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ الباقر علیهماالسلام می فرماید: کانَ أَبى عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَقُولُ: اَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ اِیمانُهُ، و مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِىَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ راضٍ: مَنْ وَفى لِلّهِ بِما جَعَلَ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاسِ، وَ صَدَقَ لِسانُهُ مَعَ النّاسِ، وَاسْتَحْیى مِنْ کُلِّ قَبیحٍ عِنْدَاللّه ِ وَ عِنْدَ النّاسِ، وَ حَسُنَ خُلْقُهُ مَعَ أَهْلِهِ؛ پدرم امام على بن الحسین علیهماالسلام مى فرمود: هرکس داراى چهار ویژگى باشد، ایمانش کامـل است، و گناهانش از او خواهد ریخت و پروردگارش را در حالى که از او خوشنود است ملاقات خواهد کرد:۱ ـ کسى که حق مردم را به خاطر خدا ادا کند؛ ۲ ـ با مردم راست سخن گوید؛ ۳ ـ از زشتیها پیش خدا و مردم حیا و پرهیزکند؛ ۴ ـ با خانواده اش با اخلاق خوب برخورد کند. (امالى مفید، ص ۲۹۹)

۳. سلامت نـوزاد نه جنسیت آن

از نظر اسلام، فرزند نعمت و رحمت الهی است. در گام نخست انسان باید شاکر سلامت جسم و روان کودک باشد و در مرتبه دوم باید از خداوند بخواهد تا این بچه سالم را صالح نیز قرار دهد. پس مهم تر از دختر یا پسر بودن فرزند، سلامتى آنان است. گاهى یک فرزند که معلول فکرى و جسمى است، یک عمر مایه غصّه و سختى والدین مى شود. از این رو بر سلامت جسمى نوزاد باید خدا را شکر کرد و قدر این نعمت را دانست.

در سیره امام سجاد(ع) آمده است: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام اِذا بُشِّرَ بِوَلَدٍ لَمْ یَسْأَلْ أَذَکَرٌ هُوَ أَمْ اُنْثى حَتّى یَقُولَ: أَسَوِىٌّ؟ فَاِذا کانَ سَوِیّا قالَ: اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى لَمْ یَخْلُقْ مِنّى خَلْقا مُشَوَّها؛ امام علی بن حسین علیه السلام این چنین بود: هنـگامى که به او بشـارت فرزندى مى دادند نمى پرسید پسر است یـا دختر؟ مى پرسید: آیا سالم است؟ وقتى سالم بود مى فرمود: حمد و ستایش مخصوص خدایى است که از من مخلوق ناقص و زشت خلق نکرده است. (وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۴۳، ح ۱)

۴. مداومت وپشتکار درکارها

از عوامل موفقیت انسان در راه هدف، استمرار و تداوم و پشتکار است. قطرات آب، وقتى به صورت پیوسته بر سنگى بچکد، سنگ را سوراخ مى کند و این نتیجه تداوم و استمرار است. در ارزیابى اعمال، باید بر کیفیّت و استمرار آن اندیشید. کار نیک و مثبت، هر چند اندک باشد، اگر تداوم داشته باشد ارزشمندتر است.

امام صادق علیه السلام درباره ارزش پشتکار در کارها در سیره و سبک زندگی جدش می فرماید: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَقُولُ: اِنّى لاُحِبُّ أنْ اُداوِمَ عَلَى الْعَمَلِ وَ اِنْ قَلَّ؛ امام على بن الحسین علیهماالسلام مى فرمود: من دوست دارم که بر کار مداومت داشته باشم اگر چه کم باشد. (وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۷۰)

۵. روش استاد برخورد با دانشجو

خداوند، طالبانِ علم را دوست مى دارد و دانش، معیار برترى و ارزش است. به وسیله علم و دانش مى توان به خداشناسى رسید و کارهاى خیر را شناخت و عمل کرد. هر قدمى که در این راه برداشته شود، مقدس و ارزشمند است.

اِنَّ عَلىَّ بْنَ الْحُسَـیْنِ صَلواتُ اللّهِ عَلَیْه کانَ اِذا جـاءَهُ طالِـبُ عِلْمٍ قالَ: مَرْحَبا بِوَصیَّهِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ. ثُمَّ یَقُولُ: اِنَّ طالِبَ الْعِلْمِ اِذا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ لَمْ یَضَعْ رِجْلَهُ عَلى رَطْبٍ وَلا یابِسٍ مِنَ الاَْرْضِ اِلاّ سَبَّحَتْ لَهُ اِلَى الاَرَضینَ السّابِعَهِ؛ امام علی بن حسین که درود خدا بر او باد هنگامى که دانشجویى خدمتش مى رسید مى فرمود: آفرین بر وصیّت رسول خدا. صلی الله علیه و آله سپس مى فرمود: هنگامى که طالب علم از منزلش خارج مى شود پایش را روى هیچ تر و خشکى از زمین نمى گذارد مگر اینکه زمین تا طبقه هفتم بر او تسبیح مى گوید. (بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۶۸، ح ۱۶)

۶. مراعات والدین

در اسلام مراعات حال والدین بسیار مورد توجه قرار گرفته است. احسان و اکرام نسبت به آنان در دستور کار است(بقره، آیه ۸۳؛ نساء، آیه ۳۶؛ انعام، آیه ۱۵۱) و هر گونه بی ادبی به معنای از میان رفتن برکت و کوتاهی عمر و بسیاری از مشکلات دیگر در زندگی بشر می شود. از نظر اسلام ادب و احترام فرزند نسبت به پدر، نشانه فهم و کمال فرزندان است. فرزند نباید از پدرش جلوتر بیافتد، به او تکیه کند، صدایش را در مقابل پدر بلند کند و پرخاشگرى نماید و حتی اف بگوید.(اسراء، آیه ۲۳) در این میان «حق پدر» بسیار عظیم است و کسى که این حق را نشناسد و مراعات نکند، از زندگى خیر نمى بیند.

عَنْ عَبْدِاللّهِ بْنِ مِسْکانَ مى گوید: سَمِعْتُ أَبا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: اِنَّ أَبى کَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ نَظَرَ اِلى رَجُلٍ وَ مَعَهُ اِبْنُهُ، وِالاِبْنُ مُتَّکٍ عَلى ذِراعِ الْعَبْدِ. قالَ علیه السلام: فَما کَلَّمَهُ عَلىُّ بْنُ الْحُسَـیْنِ علیهماالسلام مَقْتا لَهُ حَتّى فارَقَ الدُّنْیا؛ از امام باقر علیه السلام شنیدم که مى فرمود: پدرم نگاهش افتاد به مردى که پسرش همراهش بود و بر بازوى پدر تکیه کرده بود. تا وقتى که پدرم زنده بود به خاطر بى ادبى پسر، با او صحبت نکرد. (مشکاه الانوار، ص ۱۶۵)

البته این امر اختصاصی به پدر ندارد و چنان که گفته شد نسبت به والدین است. در روایتی دیگر درباره حق مادر آمده است: به امام سجاد علیه السلام گفته شد:  اِنَّکَ أَبَرُّالنّاسِ وَ لا تَأْکُلُ مَعَ اُمِّکَ فىقَصْعَهٍ وَ هِىَ تُریدُ ذلِکَ؟ فَقالَ علیه السلام: أَکْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ یَدى اِلى ما سَبَقَتْ اِلَیْهِ عَیْنُها فَأکَونَ عاقّا لَها فَکانَ بَعْدَ ذلِکَ یُغَطّىالْغَضَارَهَ بِطَبَقٍ وَیُدْخِلُ یَدَهُ مِنْ تَحْتِ الطَّبَقِ وَیَأْکُلُ؛ شما برترین مردم هستید ولى با مادرتان در یک کاسه غذا نمى خورید با اینکه او چنین مى خواهد. امام علیه السلام فرمود: من دوست ندارم دستانم به طرف چیزى دراز شود که قبلش چشم مادرم به آن افتاده است و من عاقّ او شوم. پس از این امام با طبقى روى کاسه سفالى را مى پوشاند و دستش را از زیر طبق مى برد و غذا مى خورد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۳ و بلاغه الامام على بن الحسین علیهماالسلام ص۲۱۴ باب سوم کلمات قصار.)

۷. تربیت خانواده

امام تلاش داشت تا همه خانواده را از آتش دوزخ دور نگه دارد چنان که فرمان قرآن است.(تحریم، آیه ۶) تربیت به ویژه در حوزه حلال و حرام خیلی مهم و اساسی است؛ زیرا این لقمه ها است که در رفتار و شخصیت انسان تاثیرگذار است. در روایت است:  عَنْ أَبى عَبدِاللّهِ علیه السلام فى حَدیثِ الْلُّقَطَهِ قالَ: وَکانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَقُولُ لاَهْلِهِ: لا تَمَسُّـوها؛ امام صادق علیه السلام ضمن حدیث اشیاء پیدا شده فرمود: امام على بن الحسین علیهماالسلامبه خاندانش مى فرمود: به اشیاء پیدا شده دست نزنید. (وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۴۸، ح ۱.)

این رویه از آن جهت است که تصرّف در مال دیگرى بدون اجازه، حرام است. اموال پیدا شده، ملک دیگران است و نمى توان به آن دست زد و آن را براى خود برداشت و اگر کسى به آن دست زد، مسؤول است تا صاحبش را پیدا کرده به او برساند.

۸. بزرگداشت فرهنگ عاشورایی

یـاد کـربــلا و بزرگداشت آن برای حفظ فرهنگ عاشورایی در دستور کار همه پیامبران و امامان(ع) بوده است. امام سجاد(ع) نیز به نوبه خود این فرهنگ عاشورایی را زنده نگه می داشت.

امام صادق علیه السلام فرمود: اَلْبَکّاؤُونَ خَمْسَهٌ: آدَمُ وَیَعْقُوبُ وَیُوسُفُ وَفاطِمَهُ بِنْتُ مُحَّمَدٍ صلی الله علیه و آله وَعَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام … فَبَکى عَلىُ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام عِشْرِینَ أَوْ أَرْبَعینَ سَنَهٍ، ماوُضِعَ بَیَنْ یَدَیْهِ طَعامٌ اِلاّبَکى؛ افراد زیاد گریه کن پنج نفر بودند: حضرت آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام سجاد علیه السلام … که امام بیست یا چهل سال گریه کرد، هیچ گاه غذا جلوى امام علیه السلامنگذاشتند مگر اینکه گریه کرد.

در حقیقت فرهنگ «یاد»، در سیره امامان معصوم نسبت به حادثه عاشورا، عامل زنده نگه داشتن آن بود. حادثه کربلا، هم اوج مظلومیت اهل بیت علیهم السلام بود، هم اوج فداکارى و جهاد در راه حق. گریه بر شهید کربلا، این دو نکته را زنده مى کند و مقابله با سیاست دشمن است که مى خواهد عاشورا از یادها برود.( بحار الانوار، ج ۸۲ ، ص ۸۶ ح ۳۳)

امام صادق علیه السلام در جایی دیگر فرموده است: اِنَّ زَیْنَ الْعابِدینَ بَکى عَلى أَبیهِ أَرْبَعینَ سَنَهً، صائِما نَهارَهُ، قائِما لَیْلَهُ، فَاِذا حَضَرَ الاِْفْطارُ جاءَ غُلامُهُ بِطَعامِهِ وَشَرابِهِ فَیَضَعُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولُ: کُلْ یا مَوْلاىَ، فَیَقُولُ علیه السلام: قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللّهِ علیه السلام جائِعا، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللّه علیه السلام عَطْشانا، فَلایَزالُ یُکَرِّرُ ذلِکَ وَیَبْکى حَتّى یَبِلَّ طَعامُهُ بِدُمُوعِهِ، وَیَمْزِجُ شَرابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ یَزَلْ کَذلِکَ حَتّى لَحِقَ بِاللّهِ عَزِّوَجَلَّ؛ امام زین العابدین علیه السلام چهل سال براى پدر بزرگوارش گریه کرد، در حالى که روزش، روزه دار بود و شبش، شب زنده دارى مى کرد، هنگامى که وقت افطار مى شد غلامش غذا و نوشیدنى براى او مى آورد و جلویش مى گذاشت و مى گفت: بخور، امام علیه السلام مى فرمود: فرزند رسول خدا علیه السلام گرسنه و تشنه شهید شد. این جمله را تکرار مى کرد و گریه سر مى داد تا اینکه آب و غذایش با اشک چشمش مخلوط مى شد. او همواره چنین بود تا اینکه به جوار رحمت حق شتافت. (وسائل الشیعه، ج ۲ ،ص ۹۲۳)

۹. محبت و برخـورد نیک با حـیوان

رعایت حقوق حیوانات و پرهیز از اذیت و آزار آنها از توصیه هاى دینى است، به خصوص اگر وفادار باشند و ویژگى هاى خاصى داشته باشند. این حدیث مى رساند که حیوانات هم نسبت به مقام والاى امامان آگاهند، هر چند ما از زبان و دنیاى آنها بى خبر باشیم.

امام باقر علیه السلام فرمود: لَمّا ماتَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام کانَتْ ناقَهٌ لَهُ فِى الرَّعْىِ جاءَتْ حتَّى ضَرَبَتْ بِجِّرانِها عَلَى الْقَبْرِ وَتَمَرَّغَتْ عَلَیْهِ وَإِنَّ أَبى کانَ یَحِّجُ عَلَیها وَما قَرَعَها قَرْعَهً قَطُّ؛ وقتى که علی بن حسین علیه السلام به شهادت رسید شترى داشت که در چراگاه بود. از آنجا آمد و سر و گردنش را به قبر امام زد و به خاک غلطید. پدر بزرگوارم سوار بر آن مى شد و حجّ انجام مى داد و هرگز به آن حیوان ضربه اى نزد. (بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۶۸ ح ۱۶)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۲۲:۳۴
محمد رضا آیاتی

انیمیشن داستان شهادت امام سجاد ع

جمعه, ۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۳۱ ب.ظ

 



مدت زمان: 8 دقیقه 36 ثانیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۲۲:۳۱
محمد رضا آیاتی

فیلم کوتاه درباره امام سجاد

جمعه, ۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۱۹ ب.ظ

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۲۲:۱۹
محمد رضا آیاتی

سبک زندگی امام سجاد (ع) قسمت اول

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۱۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
شناخت سبک های زندگی معصومان(ع) به معنای شناخت فلسفه و جهان بینی آنان است؛ اما این تنها هدف از شناخت شناسی سبک های زندگی معصومان(ع) نیست، بلکه هدف اصلی همان استفاده از این سبک ها در زندگی هر مسلمانی است. آن چه در پی می آید سبک زندگی حضرت سجاد (ع) در حوزه شخصی و اجتماعی است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
ضرورت پیروی از سبک زندگی معصوم
قرآن به عنوان جوامع الکلم همه آن چه انسان به عنوان فلسفه و سبک زندگی نیاز دارد، بیان کرده است. از همین روست که به عنوان «تبیان کل شی» و بیانگر هر چیزی در این حوزه از سوی خداوند معرفی شده است.(نحل، آیه ۸۹)
اما همین قرآن می فرماید که به جهات گوناگون نیازمند تفسیر و تبیین از سوی پیامبر(ص) است.(نحل، آیات ۴۴ و ۶۴) از همین روست که باید و نبایدهای پیامبر(ص) عین حکم خداوندی(حشر، آیه ۷) و اطاعت از ایشان عین اطاعت از خداوند است.(آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۱۳۲ و آیات دیگر) بر همین اساس هم چنین لازم است تا گفتار و رفتار ایشان سرمشق عملی زندگی قرار گرفته و سبک زندگی خودمان را براساس آن تعیین نماییم و آن را عین فلسفه و سبک زندگی خود قرار دهیم.(احزاب، آیه ۲۱) این گونه است که در کلام و فقه اسلامی، روایات ایشان و از ایشان به عنوان منبع در کنار کتاب الله قرار می گیرد و سنت یکی از مهم ترین منبع علم و عمل مسلمانان در می آید و به عنوان حجت قاطع هر مسلمانی مامور و مجبور به اطاعت از آن است. البته شرایطی برای عمل است که در کتب علمی اسلامی هم چو اصول فقه و علم رجال و علم درایه و مانند آن ها تبیین شده است.
در آیات و روایات این تبیین گری علمی و عملی پس از پیامبر(ص) به افرادی سپرده شده که از آنان به راسخون در علم(آل عمران، آیه ۷)، اولی الامر(نساء، آیه ۵۹ و مائده، آیه ۵۵)، اهل ذکر(نحل، آیه ۴۳؛ انبیاء، آیه ۷) و مانند آن معرفی و یاد شده است.
بر اساس همین اصول قرآنی، اطاعت از این افراد که بر اساس آیاتی از جمله آیه ۳۳ سوره احزاب معصوم از هر گونه رجس و پلیدی هستند، لازم و ضروری است و بدون اما و اگر و شاید و نشاید باید از آنان اطاعت شود، به طوری که اگر کسی سنت و سیره آنان را نیاموزد و بدان عمل نکند، مبغوض خداوند خواهد شد؛ زیرا اسلام را نشناخته و به آن عمل نکرده است؛ و به سخن دیگر بر دین جاهلیت و سنت آنان زندگی و مرده است. از همین رو، امام سجاد علیه السلام نسبت به این مساله به شدت هشدار داده و فرموده است: أَلا وَ اِنَّ أَبْغَضَ النّاسِ اِلىَ اللّهِ مَن یَقْتَدى بِسُنَّهِ اِمامٍ وَ لایَقتَدى بِأَعمالِهِ؛ هشدار که منفورترین مردم نزد پرورگار، کسى است که شیوه امامى را پیروى کند ولى از سیره عملى او پیروى ننماید.( الکافى، ج ۸، ص ۲۳۴، ح ۳۱۲)
سیره شخصی و عبادى امام سجاد علیه‏السلام
سیره و سبک زندگی هر کسی شامل دو دسته از مسایل می شود که شخصی و اجتماعی است. البته امور و مسایل شخصی گاه فردی محض و چنان شخصی است که هیچ ارتباطی به دیگری پیدا نمی کند، مثلا این که قیافه و مو و قد و قامت وی چگونه و چطور است؛ اما برخی دیگر از این مسایل شخصی، به سبک زندگی باز می گردد مانند این که با این مو چگونه عمل می کرد؟ یا چگونه تن خویش را می پوشاند و چه لباسی می پوشید؟ چگونه می خورد و می آشامید و می خوابید و عبادت می کرد؟ این ها اموری است که می تواند در سبک زندگی مورد استفاده قرار گیرد. از همین روست که در روایات معصومان (ع) به این جزئیات اشاره شده است تا دیگران از آن درس زندگی بیاموزند و بدان عمل کنند.
به عنوان این که بدانیم حضرت امام سجاد(ع) در محـضر قـرآن چگونه بود؟ به چه اموری بیش تر توجه داشت و چگونه از قرآن در زندگی خویش سود می برد؟ برای هر کسی که می خواهد سبک زندگی اسلامی قرآنی داشته باشد لازم و ضروری است. از خود آن حضرت نقل شده که فرمود: لَو مـاتَ مَنْ بَیْنَ الْمَشْـرِقِ وَالْمَغْـرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یَکُونَ الْقُرآنُ مَعى، ؛  اگر تمام کسانى که در میان مشرق و مغرب هسـتند از دنیا بروند (و من تنها بمانم) و قرآن با من باشد وحشت مرا نمى گیرد و نمى ترسم.( بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۷؛ و بلاغه الامام على بن الحسین علیهماالسلام ص ۲۲۱ از کافى)
در حقیقت آن حضرت(ع) می خواهد بیان کند انس با قرآن به معنای انسان به خداوند است که هر وحشتی را از آدمی دور می سازد و وقتی انسان با قرآن و خداوندش انس دارد، دیگر از چه چیزی ترس و وحشت دارد. البته در ادامه همین حدیث به نکته ای جالب اشاره می شود که بیانگر آن است که حضور در محضر قرآن انسان را با عظمت الهی و معاد و رستاخیزی آشنا می کند که موجب خشیت از خداوند می شود و همین خشیت دیگر جایی برای وحشت و ترس از غیر خدا نمی گذارد. وقتی انسان با عظمت الهی آشنا شود و در برابر جلال الهی قرار گیرد، ترس و خوفی از خشم و مظاهر آن  جانش را فرا می گیرد که دیگر وحشت از دیگری معنا نمی یابد(فاطر، آیه ۲۸)، همان طوری که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) این گونه بودند.(انسان، آیات ۵ تا ۱۲)
در روایت در سبک حضور امام سجاد(ع) در محضر قرآن آمده است: وَ کانَ علیه السلام إذا قَـرَءَ «مالِکِ یَـوْمِ الدّینِ» یُکَـرِّرُهـا، حَتّى کادَ أَنْ یَمُـوتَ؛ او چنین بود که وقتى جمله «مالک یوم الدین» را مى خواند آنرا تکرار مى کرد تا جایى که نزدیک بود جـان دهد.(بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۷؛ و بلاغه الامام على بن الحسین علیهماالسلام ص ۲۲۱ از کافى)
از نظر قرآن کسی که هماره خود را در برابر جلال الهی و عظمتش می بیند و یاد معاد و رستاخیز و حساب و کتاب آن در نظرش آید، از غیر خداوند خشیتی نخواهد داشت و تنها از خداوند می ترسد ؛ چنان که خداوند در آیه ۳۹ سوره احزاب می فرماید: الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا؛ همان کسانى که پیامهاى خدا را ابلاغ مى‏کنند و از او مى‏ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند. و خدا براى حسابرسى کفایت مى‏کند.
از همین روست که آن حضرت(ع) هر گاه خود را در شرایط خاصی برای حضور در پیشگاه خدا آماده می کرد، این خشیت به شکل خوف ظاهری در اعضا و جوارح آن حضرت(ع) نمایان می شد و رعشه به اندامش می افتاد. در روایت است: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام اِذا تَوَضَّأَ اِصْفَرَّ لَونُهُ، فَیَقُولُ لَهُ أَهْلُهُ: مَا الَّذى یَغْشاکَ؟ فَیَقُولُ: أَتَـدْرُونَ لِمَنْ أَتـأَهَّـبُ لِلْقیامِ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ امام سجاد علیه السلام هنگامى که وضو مى گرفت رنگ مبارکش زرد مى شد، خانواده اش به او مى گفتند: چه حالتى است که شما را دست مى دهد؟ مى فرمود: آیا مى دانید آماده مى شوم تا در مقابل چه کسى بایستم؟ (بحار الانوار، ج ۴۶، ح ۷۴)
براى اقامه نماز، انجام مقدمات لازم است، تا حالت بندگى را بیشتر کند. وضو مقدّمه انجام این عبادت است. کسى که حقیقت نماز را بداند و در نماز، خود را ایستاده در برابر فرمانرواى هستى و خداى جهان آفرین ببیند، طبیعى است که از مراحل مقدماتى نماز، یعنى هنگام وضو، رنگ چهره اش تغییر یابد و هراس وقوف در آستان الهى او را به خشیت آورد. چنین ادب و آدابى است که نماز را اثرگذار مى کند و نماز در زندگى انسان تأثیر سازنده مى گذارد.
حضور در محضر خداوند و شنیدن سخنان خداوند چنین حالتی را به او دست می داد که در آیه ۲۳ سوره زمر این گونه خداوند بیان کرده است: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاء وَمَن یُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ؛ خدا زیباترین سخن را به صورت‏ کتابى متشابه، متضمّن وعده و وعید، نازل کرده است. آنان که از پروردگارشان مى‏هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد، سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم مى‏گردد. این است هدایت خدا، هر که را بخواهد، به آن راه نماید، و هر که را خدا گمراه کند او را راهبرى نیست.
از نظر خداوند ، قرآن و حضور در محضرش اصولا برای اهل خشیت این گونه تاثیرات مثبت روحی و جسمی دارد و علائم و نشانه های خشیت در همه ابعاد وجودی شخص خود را نشان می دهد.(طه، آیات ۳ و ۴۴؛ نازعات، آیات ۲۶ و ۴۵؛ اعلی، آیه ۱۰)
حال اگر این خشیت از عظمت و جلال الهی با یادکرد مظاهر جلال در قیامت و حسابرسی سخت آن روز همراه شود، خوف و ترسی عظیم در جان و دل آدمی پدید می آورد که قابل توصیف نیست. خداوند می فرماید خردمندانی که به عمق و ژرفای علم و حقیقت دانش رسیده اند دارای صفاتی از جمله وفای به عهد و عدم پیمان شکنی هستند و نیز می فرماید: وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مى‏پیوندند و از پروردگارشان مى‏ترسند و از سختى حساب بیم دارند.(رعد، آیات ۱۸ تا ۲۰)
پس ترس و خشیت از روز معاد نوع رفتار آدمی را به ویژه در هنگامی که خود را در محضر خدا و قرآن می یابد، تغییر محسوس و آشکاری می دهد.
آن حضرت(ع) با همه وجودش حقیقت الهی را درک می کند و می کوشد تا به هر شکلی شده این حالات را به دیگران نشان دهد تا آنان درس بیاموزند و اگر خود ناتوان از تجربه ای چنین هستند و نمی توانند در آن اوج در محضر خدا باشند و به مقام خشیت برسند، دست کم با این حقیقت در جان و جسم معصوم(ع) آشنا شوند و از آن عبرت گیرند؛ زیرا اصولا خداوند و پیامبرش(ص) و اولیای معصومش(ع) بر آن هستند تا مردمان را بیاموزند و بسازند؛ یعنی تعلیم و تزکیه کنند.(بقره، آیه ۱۲۹؛ آل عمران، آیه ۱۶۴؛ جمعه، آیه ۲)
ایشان در محضر قـرآن بر آن بود تا بر اساس فرمان خداوند قرآن را با صوت زیبا و ترتیل بخواند(مزمل، آیه ۴) و هم آن حالت خشیت را به دیگران نشان داده و زمینه را برای تعلیم و تزکیه علمی و عملی فراهم آورد و جانان دیگران را بسوزاند و بسازد. امام صادق(ع) در باره سیره و سبک زندگی امام سجاد(ع) در این باره می فرماید: إنَّ عَلىَ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام کانَ أَحْسَنَ النّاسِ صَوْتا بِالْقُرآنِ وَکانَ یَرْفَعُ صَوْتَهُ حَتّى یَسْمَعَهُ أَهلُ الدّارِ؛ امام على بن الحسین علیهماالسلام خوش صداترین فرد در قرائت قرآن بود و صداى قرآن خواندنش را بلند مى کرد تا اهل خانه بشنوند و بهره مند گردند. (وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۸۵۸)
ایشان افزون بر این که قرآن را به گونه ای آموزشی و تربیتی می خواند، هم چنین سعی می کرد تا با تاکید بر نکات اساسی تربیتی آن زمینه کمال بخشی معرفتی برای دیگران را فراهم آورد. این گونه است که ایشان نه تنها به خواندن و تفسیر و ارایه نکات تفسیری و تربیتی می پرداخت ، بلکه تلاش داشت تا بر برخی از این نکات تاکید ویژه داشته باشد. از این روست که در روایت آمده«کان یقول» یعنی همیشه می گفت. از جمله در این روایت آمده است:  کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام اِذا قَرَءَ هذِهِ الآیَهَ «وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللّهِ لاتُحْصُوها» یَقُولُ: سُبْحانَ مَنْ لَمْ یَجْعَلْ فى أَحَدٍ مِنْ مَعْرِفَهِ نِعْمَهٍ اِلاَّالْمَعرِفَهَ بِالتَّقْصِیرِ عَنْ مَعْرِفَتِها، کَما لَمْ یَجْعَلْ فى أَحَـدٍ مِنْ مَعْـرِفَهِ اِدْراکِهِ أَکْثَـرَ مِنَ الْعِلْمِ بِانَّهُ لایُدْرِکُهُ؛ امام سجاد علی بن حسین علیه السلام هنگامى که این آیه ۱۸ سوره نحل را که می گوید: «اگر نعمتهاى الهى را بخواهید شمارش کنید قابل شمارش نیستند»، مى خواند همیشه مى فرمود: منزّه است خدایى که شناخت (و شکر) نعمت را براى هیچ کس جز شناخت اینکه قادر به شناخت آن نعمتها نیست قرار نداده همانطور که شناخت خودش را براى هیچ کس بیش از این قرار نداده که باور کند که [ذات] او را نمى تواند بشناسد. (روضه الکافى، ج ۸، ص ۳۹۴، بلاغه الامام على بن الحسین علیهماالسلام ص ۵۷)
از نظر آن حضرت(ع) معرفتی که انسان نسبت به خداوند و نعمت هایش پیدا می کند، در دایره نفی شناخت قرار می گیرد، به این معنا که شخص به جایی می رسد که می داند نمی داند و می فهمد که نمی فهمند و شناختش بسیار بسته و محدود است؛ این بدان معنا خواهد بود که شناخت انسان نسبت به خداوند نیز محدود به همین شناخت محدود اوست؛ پس کمال معرفت وی درک عدم رسیدن به معرفت کمالی خواهد بود.
به سخن دیگر، وقتی شخص باور کند نعمتهاى الهى را نمى تواند بشناسد تا سپاسگزارى کند ، به این نتیجه خواهد رسید و می فهمد که نمی تواند حقیقت خداوندی را بشناسد و حقیقت او را قادر نیست تا درک کند. پس هم شناخت خدا و نعمت هایش و هم  ناتوانی از شکرگزارى مهم ترین دستاورد این معرفتی است که به دست می آورد. از نظر امام(ع) همین میزان از معرفت برای شخص کافی است؛ یعنی به قول سعدی شاعر: بنده همان به که ز تقصیر خویش / عذر به درگاه خدا آورد/ ورنه سزاوار خداوندى اش/ کس نتواند که به جا آورد.
امام (ع) در محضر قرآن خود را بنده ای می دانست که باید بیاموزد و عبادت از روی معرفت و یقین انجام دهد که خداوند شایسته اش است. سجده‏هاى امام (ع) در محضر قرآن خود حکایتی آموزنده برای هر مسلمان است. أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمّدُ بْنُ عَلىٍّ الباقِرِ علیهماالسلام فرمود: اِنَّ أَبى عَلىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ما ذَکَرَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ نِعْمَهً اِلاّ سَجَدَ، وَ لا قَرَأَ آیَهً مِنْ کِتابِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فیها سُجُودٌ اِلاّ سَجَدَ وَ لا دَفَعَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ سُوءً یَخْشاهُ أَوْ کَیْدَ کائِدٍ اِلاّ سَجَدَ وَ لا فَرَغَ مِنْ صَلاهٍ مَفْرُوضَهٍ اِلاّ سَجَدَ، وَ لا وُفِّقَ لاِصْلاحٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ اِلاّ سَجَدَ وَ کانَ أَثَرُ السُجُودِ فى جَمیعِ مَواضِعِ سُجُودِهِ، فَسُمِّىَ السَّجّادُ لِذلِکَ؛ پدرم على بن الحسین علیهماالسلام هیچگاه نعمتى را یاد نمى کرد جز اینکه سجده شکر انجام مى داد، و آیه اى از کتاب خدا را نمى خواند که داراى سجده بود مگر اینکه سجده مى کرد، و هرگاه خداوند، مکر حیله گرى یا خطرى را از او بر طرف مى کرد سجده شکر به جا مى آورد و هر وقت از نماز فارغ مى شد سجده مى کرد و زمانى که موفق مى شد بین دو نفر اصلاح کند سجده مى کرد و طورى بود که اثر سجده در تمام اعضاى هفتگانه سجده او نمایان بود از این جهت او «سجّاد» نامیده شد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ح ۶)
از این حدیث این معنا نیز به دست می آید که توفیق بر بندگى خدا و انجام کارهاى خیر هم یک نعمت الهى است و بر آن هم باید خدا را شکر کرد. سجده شکر، حالتى است که انسان را به خدا نزدیک مى کند.
«سجّاد»، صیغه مبالغه از سجود است، یعنى بسیار سجده کننده. پینه هاى پیشانى آن حضرت به خاطر سجده هاى فراوان او در پیشگاه خدا بود.
امام باقر علیه السلام در این باره فرموده است: کانَ لاَبى علیه السلام فى مَوْضِعِ سُجُودِهِ آثارُ ناتِئَهٍ وَ کانَ یَقْطَعُها فِى السَّنَهِ مَرَّتَیْنِ، فىکُلِ مَرَّهٍ خَمْسَ ثَفَناتٍ، فَسُمِّىَ ذَاالثَّفَناتِ لِذلِکَ؛ در سجدگاه پدر بزرگوارم آثار ورم بود و سالى دوبار آن را قطع مى کرد. در هر مرتبه پنج لایه پینه بود، از این جهت او را «ذوالثّفنات» نامیدند. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۶)
آن حضرت علیه‏السلام بر سر سفره دعا و نیایشی را می خواند که اقرار به عنایت همه جانبه خداوند و فقر وجودی انسان است.  أَبى حَمزَهَ الثُّمالى درباره سبک زندگی عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام در سر سفره غذا می فرماید: اِنَّهُ کانَ اِذا طَعِمَ قالَ: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى أَطْعَمَنا وَسَقانا وَ کَفانا وَاَیَّدَنا وَ آوانا وَ أَنْعَمَ عَلَینا وَاَفضَلَ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى یُطْعِمُ وَ لایُطْعَمْ؛ هنگامى که غذا مى خورد مى فرمود: حمد و ستایش براى خدایى است که ما را اطعام کرد و سیراب نمود و به قدر کفاف به ما نعمت داد و تأیید کرد و پناه داد و بر ما نعمت و برترى داد. ستایش مخصوص آن خدایى است که اطعام مى کند، ولى خود نمى خورد.( من لایحضره الفقیه، ص ۲۳۳، ح ۴۲۶۶)
شکی نیست که انسان برای بندگی آفریده شده است(ذاریات، آیه ۵۶) و نماز برترین حالت بندگی است که انسان می تواند به وظیفه بندگی خود عمل نماید و هدف خلقت خویش را تجسم عینی بخشد. همه امامان(ع) به نماز اهمیت می دادند و خود را در نماز که ذکر خداوندی است در محضر الهی دانسته و بهترین حالات را داشتند. البته آنان برای این حضور خودشان را آماده می کردند؛ چنان که امام سجاد(ع) نیز برای نماز با خوش بو کردن خویش به استقبال این ذکر بندگی می رفت. در روایت است : کانَتْ لِعَلىِ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام قارُورَهُ مِسکٍ فى مَسْجِدِهِ، فَاِذا دَخَلَ اِلَى الصَّلاهِ أَخَذَ مِنْهُ وَتَمَسَّـحَ بِهِ؛ امام چهارم علی بن حسین علیه السلام یک شیشه مُشک در عبادتگاه خود داشت که وقتى مى خواست وارد نماز شود از آن بر مى داشت و استفاده مى کرد. عطر زدن هنگام نماز و پوشیدن لباس هاى تمیز و مرتب و آراستگى هنگام این عبادت، مستحب است و ثواب نماز را مى افزاید.( بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۵۸)
آن به نماز عشق می ورزید و نمازهای بسیار می خواند. این نمازها از نظر کمیت و کیفیت با اهمیت است به طوری که نمازهاى امام سجاد(ع) از سوی دیگران مورد توجه قرار داشت. امام باقر أَبى جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ الْباقرِ علیهماالسلام درباره نمازهای پدرش می فرمود: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنُ علیهماالسلام یُصَلّى فِى الْیَوْمِ وَاللَّیْلَهِ أَلْفَ رَکْعَهٍ کَما کانَ یَفْعَلُ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام؛   امام على بن الحسین علیهماالسلام شبانه روز هـزار رکعت نمـاز مى خـواند، همانطور که امیرمؤمنان هم چنـین مى کرد.
چرا که اولیاى الهى از عبادت و نماز، لذّت مى برند و شوق نماز سبب مى شود این همه نماز بخوانند و از نماز خسته نشوند. این در حالی است که دیگران از خواندن همین واجبات روزانه خود خسته می شوند؛ زیرا معرفت و شناخت قلبی از عظمت الهی ندارند و خشیتی برای آنان نیست؛ اما برای معصوم(ع) چنین معرفت و خشیتی است.( بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۶۱)
امام صادق علیه السلام درباره کیفیت نماز جدش امام سجاد(ع) فرموده است:  کانَ عَلىُ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَلْبِسُ الصُّوفَ وَأغْلَظَ ثیابِـهِ اِذا قامَ اِلَى الصَّـلاهِ، وَ کانَ علیه السلام اِذا صَلّى یَبْرِزُ اِلى مَوْضِعٍ خَشِنٍ فَیُصَلّى فیهِ وَیَسْجُدُ عَلَى الاَرْضِ؛   امام سجاد علیه السلامهنگام نماز لباس پشمى خشن مى پوشید و در مکان زبر و سخت به نماز مى ایستاد و بر زمین سجده مى کرد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۸)
در حقیقت آنچه به نماز، فضیلت و اثر مى بخشد، خضوع و خشوع و توجّه قلبى به خداى متعال است. هر کارى که این حالت را ایجاد کند، مستحب و پسندیده است. نماز در لباس خشن و زبر و در مکانِ سفت و سخت، حالت انکسار و فروتنى بیشترى پدید مى آورد و سجده بر زمین، نمادى از فروتنى و خضوع در پیشگاه خداوند است. نمازگزار اگر معناى این عبادت را بداند از تکبّر و غرور نجات مى یابد.
سیره امام(ع)  در نماز شب نیز جالب است.  علامه مجلسى نقل کرده است: اِنَّهُ علیه السلام کانَ لا یُحِبُّ اَنْ یُعینَهُ عَلى طَهُورِهِ أَحَدٌ وَ کانَ یَسْتَقى الْماءَ لِطَهُورِهِ وَ یُخَمِّرُهُ قَبْلَ أَنْ یَنامَ، فَاِذا قامَ مِنَ اللَّیْلِ بَدَأَ بِالسِّواکِ، ثُمَّ تَوَضَّأ ثُمَّ یَأْخُذُ فىصَلاتِهِ، وَ کانَ یَقْضى ما فاتَهُ مِنْ صَلاهِ نافِلَهِ النَّهارِ فِى اللَّیْلِ، وَ یَقُولُ: یا بُنَىَّ لَیْسَ هذا عَلَیْکُمْ بِواجِبٍ، وَلکِنْ اُحِبُّ لِمَنْ عَوَّدَ مِنْکُمْ نَفْسَهُ عادَهً مِنَ الْخَیْرِ أَنْ یَدُومَ عَلَیْها وَکانَ لایَدَعُ صَلاهَ اللَّیْلِ فِى السَّفَرِ وَالْحَضَرِ؛ امام سجاد علیه السلام دوست نداشت در وضو گرفتن کسى او را کمک کند، خودش براى وضویش آب تهیه مى کرد و قبل از اینکه بخوابد رویش را مى پوشاند. شب هنگام که براى نماز شب از خواب برمى خاست نخست مسواک مى زد و بعد وضو مى گرفت و شروع به نماز مى کرد. امام علیه السلام نافله هاى روزانه را که نخوانده بود شب قضا مى کرد و مى فرمود: فرزندان من! این قضا کردن بر شما واجب نیست، ولى دوست دارم کسى که بر کار خیرى عادت کرده به آن ادامه دهد و خودش نماز شب را در خانه و سفر ترک نمى کرد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۸)
هم چنین درباره نمــاز امـام از نظر کمیت و کیفیت امام باقر(ع) می فرماید: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یُصَلّى فِى الْیَوْمِ وَاللَّیْلَهِ اَلْفَ رَکْعَهٍ وَ کانَتِ الرّیحُ تَمیلُهُ بِمَنْزِلَهِ السُّنْبُلَهِ، وَکانَتْ لَهُ خَمْسَمِأَهَ نَخْلَهٍ، فَکانَ یُصَلّى عِنْدَ کُلِّ نَخْلَهٍ رَکْعَتَیْنِ، وَ کانَ اِذا قامَ فى صَلاتِهِ غَشِىَ لَوْنَهُ لَوْنٌ آخَرٌ، و کانَ قیامُهُ فى صَلاتِهِ قِیامَ الْعَبْدِ الذَّلیلِ بَیْنَ یَدَىِ الْمَلِکِ الْجَلیلِ، کانَ أَعْضائُهُ تَرْتَعِدُ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ وَ کانَ یُصَلّى صَلاهَ مُوَدِّعٍ یَرى أَنَّهُ لایُصَلّى بَعْدَها أَبَدا؛   علی بن حسین علیه السلام شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواند و باد همانند سنبلى او را حرکت مى داد و او داراى پانصد نخل بود، که کنار هر کدام دو رکعت نماز مى خواند، و هنگامى که به نماز مى ایستاد رنگ به رنگ مى شد و ایستادنش در نماز همانند ایستادن بنده در مقابل پادشاه بزرگ بود، بدن او از خوف خدا مى لرزید، و همانند کسى که با نماز وداع مى کند و فکر مى کند آخرین نماز اوست و دیگر هیچ وقت نماز نخواهد خواند نماز مى گزارد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۷۹)

نماز اگر با حضور قلب و دور از غفلت و سهل انگارى باشد، چنین تأثیرى را بر نمازگزار مى گذارد. مهم، معرفت بنده نسبت به آفریدگار است.
آن حضرت (ع) به اعمال مستحب همان اندازه توجه داشت که به اعمال واجب. از همین روست که به قضاى اعمال مستحب نیز در صورت فوت شدن می پرداخت. ابوعبدالله امام صادق علیه السلام می فرماید:  اِنَّ عَلىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام کانَ اِذا فاتَهُ شَى ءٌ مِنَ اللَّیْلِ قَضاهُ بِالنَّهارِ وَ اِنْ فاتَـهُ شَى ءٌ مِنَ الْیَومِ قَضاهُ مِنَ الْغَدِ أوْ فِى الْجُمُعَهِ أَوْ فِى الشَّـهْرِ، وَ کانَ اِذا اجْتَمَعَتْ عَلَیْهِ الاَْشْیاءُ قَضاها فىشَعْبانَ حَتّى یَکْمُلَ لَهُ عَمَلُ السَّنَهِ کُلُّها کامِلَهً؛ امام على بن الحسین علیهماالسلام هنگامى که نمازهاى مستحب شبانه از او فوت مى شد آنرا روز قضا مى کرد و اگر از نمازهاى مستحبى روز فوت مى شد فرداى آنروز یا جمعه آینده یا ماه بعد آنرا قضا مى کرد و اگر نمازهاى مستحبى فوت شده جمع مى شد در ماه شعبان قضا مى کرد تا اینکه تمام نمازهاى مستحبى سال کامل شود. (وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۲۰۱)
گرچه اصلِ نمازهاى نافله و نماز شب مستحب است نه واجب، ولى همین مستحبّات را هم مى توان قضا کرد، تا به فضیلت و پاداش اقامه نمازهاى مستحب رسید و از رحمت الهى برخوردار شد.
نقل شده ایشان در نمــاز شـب خویش سیصد مرتبه العفو می گفت؛  درخواست عفو و گذشت از آستان خدا و اقرار به خطا و گناه از سوى بنده عاصى، سبب برخوردارى از غفران الهى است. باید استغفار کرد تا بخشوده شد. در روایت است: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ سَیِّدُ الْعابِدینَ علیه السلام یَقُولُ: اَلْعَـفْوَ الْعَـفْوَ ثَلاثَمِاَهَ مَرَّهٍ فِى الْوَتْرِ فِى السَّـحَرِ؛ امام سجاد علیه السلام در نماز وتر هنگام سحر سیصد مرتبه العفو، العفو مى گفت. (وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۹۱۰)
امام در شبهاى رمضان بیش تر از پیش به عبادت می پرداخت؛ زیرا برخی از زمان ها و مکان ها برای آدمی تاثیر مثبت و سازنده تری از برخی دیگر دارد. از جمله این زمان ها می توان به سحرگاهان و بین الطلوعین و یا روزهای جمعه و ماه رمضان و مانند آن ها و از نظر مکانی به مساجد و مسجدالحرام و مسجد  النبی(ص) و مانند آن ها اشاره کرد. حال اگر سحرگاه شبی در ماه رمضان در مسجد النبی(ص) عبادتی انجام گیرد به مراتب ارزشی تر است. به قول شاعر: شب مردان خدا، روز جهان افروز است/ روشنان را به حقیقت، شبِ ظلمانى نیست.
ماه رمضان چنان فضیلتى دارد که به فرموده پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حتّى نفس کشیدن هاى روزه دار هم ثواب تسبیح و ذکر دارد. اگر کسى در حال روزه، از حرف هاى بیهوده بپرهیزد و پیوسته اهل ذکر و دعا و تسبیح و تکبیر باشد، از ثواب بیشترى بهره مند مى شود و حالت معنوى او در زمان افطار، بهتر خواهد بود.امام صادق علیه السلام می فرماید: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام اِذا کانَ شَهْرُ رَمَضانَ لَمْ یَتَکَلَّمْ اِلاّ بِالدُّعاءِ وَالتَّسْبیحِ وَالاِسْتِغْفارِ وَالتَّکْبیرِ فَاِذا أَفْـطَرَ قـالَ علیه السلام: اَللّهُـمَّ اِنْ شِئْتَ أَنْ تَفْعَلَ فَعَلْتَ؛ امام سجاد علیه السلام در ماه مبارک رمضان جز به دعا و تسبیح و استغفار و تکبیر لب نمى گشود و سخن نمى گفت، هنگامى که افطار مى کرد مى فرمود: معبودا! هرکارى را خواسته باشى انجام دهى انجام خواهى داد. (کافى، ج ۴ ، ص ۸۸، ح ۸)
پس نماز شب در همه ایام، به خصوص در شبهاى ماه رمضان و در مکانی مقدس فضیلتی بسیار دارد. عاشقان و مقرّبان درگاه الهى با تهجّد شبانه و قنوت هاى مفصّل و سجده هاى طولانى و دعاهاى همراه با گریه، پله پله راه عروج به آسمان معرفت و کمال را مى پیمایند و با معشوق خویش به مناجات می پردازند.
أَبى حَمزَهَ الثُمالى مى گوید: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام سَیِّدُ الْعابِدینَ یُصَلّى عامَّـهَ اللَّـیْلِ فى شَهْرِ رَمضـانَ فَاِذا کانَ فِى السَّحَرِ دَعا بِهذَا الدُّعـاءِ: اِلهى لا تُؤَدِّبْنى بِعُقوبَتِکَ ؛ امـام علی بن حسین علیه السلام در مـاه مبارک رمضان تمام شب را نماز مى خواند و هنگامى که سـحر مى شد این دعـا را مى خـواند: الهى لا تؤدّبنى بعقوبتک..( وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۱۷۴)
البته امام سجاد علیه‏السلام تنها به ماه رمضان و روزه آن بسنده نمی کرد ؛ چرا که وی بسیار روزه می گرفت و عبادت می کرد، اما در برخی از زمان بیش ترین توجه را به عبادت و روزه مبذول می داشت که مستحب است در آن به عبادت و روزه توجه شود. از جمله این زمان ها همان ماه های رجب و شعبان است.
امام صادق علیه السلام درباره سبک زندگی آن حضرت(ع) در این ماه ها می فرماید: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَصِـلُ مـا بَیْنَ شَعـْبانَ وَ رَمَضانَ وَ یَقُـولُ: صَوْمُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَهٌ مِنَ اللّهِ؛ امام سجاد علیه السلام روزه ماه شعبان و رمضان را به همدیگر وصل مى کرد و مى فرمود: روزه دو ماه پشت سر هم موجب پذیرش توبه از طرف خداست.(کافى، ج ۴، ص ۹۲، ح ۳)
رعایت ادب در پیشگاه خداوند به این است که انسان راضی به رضای خداوند باشد. این سیره امامان (ع) و پیامبران(ع) بود. امام باقر علیه السلام می فرماید: قالَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام مَرِضْتُ مَرَضا شَدیدا فَقالَ لى أَبى علیه السلام : ما تَشْتَهى؟ فَقُلْتُ: أَشْتَهى أَنْ أَکوُنَ مِمَّن لا أَقْتَرِحُ عَلَى اللّهِ رَبّى ما یُدَبِّرُهُ لى، فَقالَ لى: أَحْسَنْتَ ضاهَیْتَ اِبراهیمَ الْخَلیلَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ حَیْثُ قالَ جَبْرَئیلُ علیه السلام : هَلْ مِن حاجَهٍ؟ فقالَ: لااَقْتَرِحُ عَلى رَبّى، بَلْ حَسْبِىَ اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ؛ امام على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: من به بیمارى شدیدى مبتلا شدم. پدرم به من فرمود: چه میل دارى؟ گفتم: میل دارم از کسانى باشم که در مورد چیزى که خدا برایم اندیشیده، پیشنهادى نداشته باشم ؛ یعنى: راضى و خشنودم به آنچه را که خدا برایم پیش آورد. پدرم فرمود: آفرین بر تو که شبیه ابراهیم خلیل علیه السلام هستى که وقتى جبرئیل به او گفت: آیا حاجتى دارى (هنگامى که مى خواستند او را در آتش بیاندازند) فرمود: پیشنهادى به پروردگارم نمى کنم، او بهترین وکیل است و مرا کفایت مى کند. (بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۶۷)
روش تربیتی و سیره اجتماعی امام سجاد(ع)
سرمشق گرفتن از امام معصوم(ع) یک واجب الهی است. شناخت سیره آن حضرت(ع) به ما کمک می کند که در تربیت خود و دیگران از روش هایی بهره مند شویم که برترین و بهترین در سبک زندگی انسانی است. در این جا به برخی از این موارد اشاره می شود.
۱. تربیت بردگان کافر: در گذشته برده داری رواج داشت و این که اسلام آن را به شکلی پذیرفت در جایی خود باید بحث شود؛ اما شکی نیست که هدف از  پذیرش این نظام با توجه به شرایط روزگار در راستای انسان سازی بوده است؛ زیرا قوانین و احکام چنان سامان یافته است تا به هر گناه و خطایی باید برده ای آزاد شود که مسلمان باشد و اسلام را آموخته باشد. در حقیقت از آن جایی که بردگان اسیران جنگی از کافران بودند یا زنان و کودکانی که در جنگ به غنمیت گرفته می شوند، در نظام اسلامی  برنامه چنین سامان یافته که اینان پس از آموزش اسلام و پذیرش آن به اشکالی آزاد و رها شوند. با توجه به شرایط آن زمان، بردگی بهترین شکل حفظ جان افرادی بود که در جنگ اسیر می شدند، وگرنه می بایست کشته می شدند؛ زیرا هزینه های جنگی که تحمیل شده بود باید از یک طریق جبران می شد و بردگی کمک می کرد تا هم هزینه ها جبران شود و جان انسان ها حفظ. از سوی دیگر در نظام اسلامی، بردگان در شرایطی قرار می گرفتند که خیلی بهتر از نظام های دیگر بود؛ زیرا احکام و قوانینی در اسلام نسبت به بردگان مطرح بوده که دست اربابان را می بست.
امامان(ع) بردگان را خریداری می کردند و پس از تربیت و آموزش آنان به دلیلی یا بی دلیلی آزاد و رها می کردند. البته برخی از آنان هم چنان به امامان (ع) می ماندند و حتی در رکاب آنان به شهادت می رسیدند که در واقعه کربلا گزارش هایی از این دست وارد شده است. امام سجاد(ع) هر ساله ده ها برده تربیت شده را آزاد و رها می کرد. در روش تربیتی ایشان روایت بسیاری آمده است. از جمله مُحَمَّدُ بنُ عجلان می گوید: قالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللّهِ علیه السلام یَقُولُ: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام اِذا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضانَ لا یَضْرِبُ عَبْدا لَهُ وَ لا أَمَهً، وَ کانَ اِذا أذْنَبَ الْعَبْدُ وَالاَْمَهُ یَکْتُبُ عِنْدَهُ: أَذْنَبَ فُلانٌ، أَذْنَبَتْ فُلانَهٌ یَوْمَ کَذا وَ کَذا، وَ لَمْ یُعاقِبْهُ فَیَجْتَمِعُ عَلَیْهِمُ الاَدَبَ، حَتّى اِذا کانَ آخَرَ لَیْلَهٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ دَعاهُمْ وَجَمَعَهُمْ حَوْلَهُ ثُمَّ أَظْهَرَ الْکِتابَ ثُمَّ قالَ: یا فُلانُ فَعَلْتَ کَذا وَکَذا، وَ لَمْ اُؤَدِّبْکَ أَتَذْکُرُ ذلِکَ؟ فَیَقُولُ: بَلى یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ. حَتّى یَأْتِىَ عَلى آخِرِهِمْ وَیُقَرِّرُهُمْ جَمیعا ثُمَّ یَقُومُ وَسَطَهُمْ وَیَقُـولُ: اِرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ وَ قُولُوا: یا عَلىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ إنَّ رَبَّکَ قَدْ أَحْصى عَلَیْکَ کُلَّما عَمِلْتَ کَما اَحْصَیْتَ عَلَیْنا کُلَّما عَمِلْنا وَلَدَیْهِ کِتابٌ یَنْطِقُ عَلَیْکَ بِالْحَقِّ لایُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرهً مِمّا أَتَیْتَ اِلاّ أَحْصاها، وَ تَجِدُ کُلَّما عَمِلْتَ لَدَیْهِ حاضِرا کَما وَجَدْنا کُلَّما عَمِلْنا لَدَیْکَ حاضِرا، فَاعْفُ وَاصْفَحْ کَما تَرْجُو مِنَ الْمَلیکِ الْعَفْوَ وَ کَما تُحِبُّ أَنْ یَعْفُوَ الْمَلیکُ عَنْکَ فَاعْفُ عَنّا تَجِدُهُ عَفُوّا… الــخ. امام صادق علیه السلام فرمود: امام علی بن حسین علیه السلام هنگامى که ماه رمضان داخل مى شد غلام و کنیز خود را نمى زد، هر وقت هر یک خلافى انجام مى داد پیش خود مى نوشت. فلان غلام یا کنیز فلان روز چنین و چنان کرد هیچ مجازات نمى کرد تا همه موارد را جمع مى کرد وقتى که آخرین شب ماه مبارک رمضان مى شد همه را صدا مى کرد و اطراف خود جمع مى کرد و بعد نوشته ها را رو مى کرد و بعد مى فرمود: فلانى چنین و چنان کردى ولى من تنبیه نکردم آیا یادت هست؟ طرف مى گفت: آرى تا اینکه به آخرین نفر آنان مى رسید و از همه اقرار مى گرفت. بعد در میان آنان مى ایستاد و مى فرمود: صداى خودتان را بلند کنید و بگویید: اى على بن الحسین خداوند هر کارى را که انجام دادى نوشته همانطور که کارهاى خلاف ما را نوشتى و پیش خدا کتاب و نوشته اى هست که علیه تو به حق سخن گوید و چیز کوچک یا درشتى را فروگذارى نکرده مگر اینکه آنها را نوشته است و هرچه کردى پیش خدا حاضر و روشن است همانطور که کارهاى ما پیش تو حاضر است. پس گذشت کن و بیامرز همانطور که از خداوند امید عفو و گذشت دارى و همانطور که دوست دارى خدا از تو بگذرد پس خودت هم گذشت کن تا او از تو بگذرد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۳)
۲. اطعام دیگران : ایشان برای رسیدن به اهداف مهم تربیتی از هیچ فرصتی فروگذار نمی شدند. در ماه رمضان که ماه قرآن و برکت و تربیت و تزکیه و تقوا و مغفرت است، امام(ع) به حکم اسلام، به اطعام دیگران توجه ویژه ای داشت. اطعام به گرسنگان و بینوایان هم آنان را سیر می کرد و هم تاثیر مثبت روی روحیه آنان می گذاشت. البته این عمل ایشان تنها به ماه رمضان ختم نمی شد و بلکه حتی روزهای دیگر به مناسب مثلا روزه گرفتن، این کارها را انجام می داد. ابوعبدالله امام صادق(ع) درباره سیره جد خویش امام سجاد (ع) در ماه رمضان می فرماید:  کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام اِذا کانَ الْیَوْمُ الَّذى یَصُومُ فیهِ، یَأْمُرُ بِشاهٍ فَتُذْبَحُ وَ تُقْطَعُ أَعْضاؤُهُ وَ تُطْبَخُ، وَ اِذا کانَ عِنْدَ الْمَساءِ أَکَبَّ عَلَى الْقُدُورِ حَتّى یَجِدَ ریحَ الْمَرَقِ وَ هُوَ صائِمٌ، ثُمَّ یَقُولُ: هاتُواالْقُصاعَ اِغْرِفُوا لاِلِ فُلانٍ، وَ اغْرِفِوا لاِلِ فُلانٍ حَتّى یَأْتِىَ عَلى آخِرِ الْقُدُورِ، ثُمَّ یُـؤْتى بِخُبْزٍ وَ تَمْرٍ فَیَکُونُ ذلِکَ عِشـاءُهُ؛ روزى که امام سجاد علیه السلام روزه مى گرفت دستور مى داد گوسفندى تهیه و ذبح شود و تکه شود و پخته شود هنگامى که شب مى شد سر خود را بالاى دیگها خم مى کرد تا بوى آبگوشت را با دهان روزه بچشد و بعد از چشیدن مى فرمود: کاسه ها را بیاورید براى فلان خاندان و فلانى پر کنید تا اینکه به آخرین دیگها مى رسید، نان و خرما آورده مى شد، پس این شامش مى شد.( بحار، ج ۴۶، ص ۷۱؛ من لا یحضره الفقیه ۹۰، ح ۱۹۵۵)
البته این خود بیانگر اوج وارستگى از تعلّقات و شهوتِ شکم است؛ زیرا انسان روزه دار خود نمی خورد یا با غذای ساده ای افطار می کند؛ ولی طعام هاى لذیذ براى دیگران فراهم می کند و افطارى می دهد.
۳. در خدمت دیگران و مردم داری
امــام سجاد علیه‏السلام هماره بر آن بود تا سرمشق عملی برای دیگران باشد. مراعات همه آداب و سنن نیک اجتماعی حتی در زمانی که خودش به رنج و سختی می افتاد، برای این بود تا ضمن بهره مندی از آثار معنوی مراعات آن، دیگران نیز از آن بیاموزند و مشق زندگی خود سازند. در سـفرها بر آن بود تا با مردم داری و نزدیکی به آنان روش های تربیتی را در عمل به آنان بیاموزد و آنان را تحت تاثیر اخلاق اجتماعی خود قرار داده و زمینه آموزش و پرورش دیگران را برای خود فراهم آورد؛ زیرا نمی توان جدا از دیگران زیست و در آنان تاثیرگذار بود. در گذشته روحانیون و عالمان اسلامی با حضور در اجتماع مردم وزندگی در میان آنان، بیش ترین تاثیر را داشتند ؛ هر چند امروز به سبب شرایط خودخواسته یا تحمیلی از اجتماع مردمی دور افتاده و کم ترین ارتباط را دارا هستند و از همین رو، تاثیر مراجع دیگر که حضور مردمی تر دارند، بیش از عالمان اسلامی شده است.
به هر حال، امام سجاد(ع) در سفرهایش بر آن بود که خودش یکی از آنان بلکه خدمت گزار آنان باشد. امام صادق علیه السلام درباره این سیره جدش می فرماید: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام لایُسافِرُ اِلاّ مَعَ رُفْقَهٍ لایَعْرِفُونَهُ وَ یَشْتَرِطُ عَلَیْهِمْ أَنْ یَکُونَ مِنْ خَدَمِ الرُّفْقَهِ فیما یَحْتاجُونَ اِلَیْهِ؛ امام علی بن حسین علیه السلام جز با کاروانى که او را نشناسند مسافرت نمى کرد و با آنان شرط مى کرد که از خدمتگزاران کاروان در نیازمندى هاى آنان باشد.
بنابراین باید گفت بر اساس این سیره امام سجاد(ع) از آداب سفر آن است که انسان اخلاق خوب با همسفران داشته باشد و با آنان در کارها همکارى کند و از خواسته هاى شخصى به نفع جمع همسفران بگذرد، نه آنکه پیوسته ایراد بگیرد، یا کار خود را به دوش دیگران بگذارد و کَلّ بر آنان و خودخواه و تن پرور باشد. سفر امام سجاد علیه السلام در جمع کاروانیان به صورت ناشناس براى آن بود که بارى بر دوش آنان نباشد، بلکه یار و همکارشان گردد؛ زیرا وقتی ایشان را می شناختند هرگز حاضر نمی شدند ایشان خدمت کند بلکه خود به خدمت عاشقانه ایشان می پرداختند.( بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۶۹)
۴. تواضـع و خدمت امـام علیه‏السلام
البته از روایت پیشین این معنا به دست می آید که امام(ع) با آن جایگاه رفیع معنوی و الهی خویش، هرگز تواضع را ترک نمی نکرد و به سوی کبر و تکبر هیچ میل و گرایشی نداشت. در روایات بسیاری می توان این مطلب را به دست آورد وبر آن مهر صحت گذاشت. به عنوان نمونه وقتی به به امام سجاد علیه السلام گفته شد: اِذا سافَرْتَ کَتَمْتَ نَفْسَکَ أهْلَ الرُّفْقَهِ؟ فَقالَ: أکْرَهُ أنْ آخُذَ بِرَسُولِ اللّهِ مالا اُعْطى مِثْلَهُ؛ هنگامى که مسافرت مى کنى چرا خودت را از اهل کاروان کتمان مى کنى و نمى شناسانى و ناشناس در میان آنان سفر می کنی؟ فرمود: دوست ندارم از وابستگى به رسول خدا استفاده کنم با اینکه خدمتى در مقابل آن وابستگى انجام ندادم. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۳، ح ۸۲)
البته پرهیز از تکبر به معنای ترک وقار و متانت نیست، بلکه رعایت متانت و ادب و وقار در راه رفتن، بر شخصیّت انسان مى افزاید. راه رفتن باید متواضعانه باشد نه متکبّرانه، با وقار باشد نه سبک و نامناسب. حرکتِ متعادل دست ها هنگام راه رفتن هم نشانه اى از وقار است.
امام صادق علیه السلام فرمود: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَمْشى مَشْیَهً کَأَنَّ عَلى رَأْسِهِ الطَّیْرُ لایَسْبِقُ یَمینُهُ شِمالَهُ؛   امام چهارم علیه السلام چنان با آرامش راه مى رفت مثل اینکه بالا سرش پرنده اى قرار دارد [که نمى خواهد او حرکتش را متوجه شود و پرواز کند ]دست راست او جلوتر از دست چپش نمى رفت. (مشکاه الانوار، ۲۲۷)
ایشان با این همه به مسئولیت اجتماعی خود نیز عمل می کرد و با حفظ  خضوع امام علیه‏السلام تعهّد داشت تا حتی در جاده و کوچه و خیابان اگر کمکی به دست او برای خدمت رسانی بر می آید انجام دهد. در همین رابطه در روایتی دیگر آمده است: کانَ علیه السلام یَمُرُّ عَلَى الْمَدَرَهِ فى وَسَطِ الطَّریقِ فَیَنْزِلُ عَنْ دابَّتِهِ حَتّى یُنَحّیها بِیَدِهِ عَنِ الطَّریقِ؛  امام چهارم علیه السلام هنـگامى که وسط راه به کلوخ پاره اى بر مى خـورد از مرکب خود پیاده مى شد و با دست مبارکش آنرا از سر راه بر مـى داشت.( بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۹۳)
در آموزه هاى دینى، هر نوع خدمت رسانى به مردم و رفع مشکلات از آنان، مطلوب است. در احادیث است که حتّى برطرف کردن اندوه از چهره یک مسلمان یا برداشتن سنگى از سر راه مردم «صدقه» است و ثواب دارد. بر اساس این حدیث، تمیز کردن مسیر و صاف کردن جادّه و برداشتن سنگ و آشغال و موانع از سر راه مردم، کارى پسندیده و ثواب است.
۵. صدقـات امـام علیه‏السلام
انفاق و صدقاتی که انسان می دهد باید از بهترین  و محبوب ترین چیزی باشد که خود انسان بدان علاقه مند است. در روایات است که امام حسین(ع) شکر و شیرینی و خرما بسیار دوست می داشت و از همان بسیار انفاق می کرد. خداوند در آیه ۹۲ سوره آل عمران، در آداب و احکام انفاق به انفاق از محبوب سخن گفته است و معصومان(ع) در سیره عملی خویش بدان عمل می کردند. أبى عَبْدِاللّهِ الدّامْغانى مى گوید: کانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَتَصَدَّقُ بِالسُّکَّرِ وَاللَّـوْزِ. فَسُئِلَ عَنْ ذلِکَ فَقَرأَ قَوْلَهُ تَعالى: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ؛ امام علی بن حسین علیه السلام از گردو و شَکر صدقه مى داد. از حکمت این کار سؤال شد، این آیه را خواند که: «به نیکى و رستگارى نمى رسید تا اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید.» پس امام علیه السلام شِکر و گردو را دوست داشت و از آن ها انفاق می کرد.( بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۸۹)
البته انسان با صدقه و انفاق از محبوب خویش خصلت ایثار را نیز بروز و ظهور می دهد که خداوند آن را بسیار دوست می دارد و در ستایش اهل بیت(ع) در آیات ۵ تا ۱۳ سوره انسان از آن سخن به میان آورده است. به هر حال، بهترین صدقه آن است که از آنچه انسان به آن علاقه دارد انفاق کند، تا از وابستگى رها شود. پس روش امام سجاد علیه السلام با الهام از آیه شریفه، بر اساس همین نکته است.
امـام سجاد علیه‏السلام در صـدقه و انفاق کردن بر آن بود تا همه آداب و احکام واجب و مستحب اسلام مراعات شود. از این رو، در روایتی آمده است، امام صادق علیه السلام درباره سیره انفاق و صدقه ایشان فرموده است: کانَ [عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام] یُقَبِّلُ الصَّدَقَهَ قَبْلَ اَنْ یُعْطِیَهَا السائِلَ، قیلَ لَهُ: ما یَحْمِلُکَ عَلى هذا؟ قالَ: فَقالَ: لَسْتُ اُقَبِّلُ یَدَ السائِلِ اِنّما اُقَبِّـلُ یَدَ رَبّى، اِنَّـها تَقَعُ فى یَدِ رَبّى قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فى یَدِ السائِلِ…؛ امام علی بن حسین علیه السلام قبل از اینکه صدقه را به فقیر بدهد مى بوسید، از امام سؤال شد، حکمت این کار شما چیست؟ فرمود: من دست پروردگارم را مى بوسم نه دست فقیر را، زیرا صدقه قبل از اینکه به دست فقیر برسد در دست خدا قرار مى گیرد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۷۴؛ زیرا گر چه ظاهر صدقه، بیرون رفتن مال از دست انسان است، ولى نزد خداوند ذخیره مى شود و در روز نیاز، چند برابر به انسان بر مى گردد و این وعده حتمى خداست و پاداش عظیم آن را خداوند بر عهده گرفته است.
هم چنین درباره اخلاص امام سجاد علیه‏السلام در انفاق و صدقه آمده است: وَکانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام لَیَخْرُجُ فِى اللَّیْلَهِ الظَّلْماءِ فَیَحْمِلُ الْجِرابَ فیهِ الصُّرُرُ مِنَ الدَّنانیرِ وَالدَّراهِمِ حَتّى یَأْتى بابا بابا فَیَقْرَعُهُ ثُمَّ یُناوِلُ مَنْ یَخْرُجُ اِلَیْهِ، فَلمّاماتَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام فَقَدُوا ذلِکَ فَعَلِمُوا أَنَّ عَلىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ الَّذى کانَ یَفْعَلُ ذلِکَ؛ امام سجاد علیه السلام شب تاریک از خانه خارج مى شد و انبانى را که در آن کیسه هاى درهم و دینار بود با خود برمى داشت و مى آمد درب منزلها و در مى زد و از آنها به کسى که دم درب مى آمد مى داد. (بدون اینکه شناخته شود.) زمانى که به شهادت رسید و دیگر او را ندیدند دانستند که امام سجاد بود که آن کار را مى کرد. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۶۶)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۳:۱۳
محمد رضا آیاتی

داستان غلام امام سجاد (علیه السلام)

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۰۵ ب.ظ

بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم

غلام  امام سجاد(علیه السلام)شخصی می گوید: سالی در مدینه، قحطی شد و باران نیامد. هر چه مردم دعا کردند و نماز طلب باران خواندند، اثری نبخشید. در خلوتی، در دامنه کوهی، غلامی را دیدم که عبادت می کرد و حال عجیبی داشت و در مناجات خویش می گفت:خدایا! ما بندگان! چنین هستیم! خدایا! رحمت خود را از ما قطع نکن.او مشغول عبادت بود که دیدم اوضاع عالم عوض شد. یقین کردم که آن تغییر در اثر دعای این شخص بود. دنبالش رفتم تا ببینم کیست. فهمیدم غلام خانه امام سجاد (علیه السلام) است.پیش خودم گفتم: هر طور هست من او را از امام می خرم، نه برای این که خادم من باشد؛ بلکه من خادم او باشم و از فیض وجود او استفاده کنم.خدمت امام رسیدم و عرض کردم من یکی از غلام های شما را می خواهم.فرمود: کدام یک؟ بالاخره او را پیدا کردم؛ اما غلام ناراحت شد.گفت: ای مرد! چرا مرا از این خانه جدا می کنی. چرا مرا از محبوبم جدا می سازی.گفتم: می خواهم تو را ببرم و تا آخر عمر خدمتگزار تو باشم و از محضر تو استفاده کنم.من در فلان جا شاهد و حاضر بودم که چگونه دعا می کردی. شک ندارم که این باران در اثر اجابت دعای تو بود.غلام تا این جمله را از من شنید، سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من نمی خواستم از این رازی که بین من و تو است، شخص دیگری آگاه شود. حال که از این راز آگاه شدند، خدایا! مرا از این دنیا ببر! این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۳:۰۵
محمد رضا آیاتی

مبانی اخلاقی در صحیفه سجادیه

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۶ ب.ظ

چکیده:

تبیین مبانی اخلاقی اسلامی بر اساس آموزه های صحیفه سجادیه،محور اصلی این گفتار است . نویسنده پس ازبیان نکات مقدّماتی در مورد صحیفه،توحید را به عنوان مبنای اخلاق در صحیفه شناسانده و شش نکته را در این زمینه بر می شمرد: آنگاه هفت راه از راه های تعالی معنوی را که در صحیفه مطرح شده، توضیح می دهد: نویسنده، تمام موارد را با تکیه بر متن صحیفه سجادیه توضیح داده است.

مقدمه:

بخش عظیمی از تعالیم انسان ساز انبیا را اخلاق تشکیل داده است. تعلیم خلق و خوی شایسته که موجبات سعادت دنیوی و اخروی انسان ها را فراهم سازد، یکی از آموزه های اساسی ادیان الهی است. در حدیثی از پیامبر اسلام(ص)آمده است: «علیکم بمکارم الاخلاق فان الله عزوجل بعثنی بها»بر شماست که به مکارم اخلاق آراسته شوید، زیرا خدای تعالی مرا برای آن مبعوث کرده است.

در ایات قرآنی نیز به مفاهیم اخلاقی در ابعاد فردی و اجتماعی آن تأ کید فراوانی شده است. قرآن، فضائل را ستوده و رذایل را نکوهیده است.

پیامبر اکرم خود الگو و اسوۀ اخلاق بود. خداوند، خلق و خوی والای او را ستوده و او را چنین می ستاید: انّک لعلی خلق عظیم. شخصیت تو مبتنی بر خلق و خوی عظیمی است. اخلاق والای پیامبر اکرم، خود یکی از اسباب ایمان و جذب مردم به آئین اسلام بوده است و در قرآن کریم می خوانیم: ولو کنت فظاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک[3] اگر تند خو و خشن بودی مردم از گرد تو پراکنده می شدند.

امامان شیعه نیز- که خلفای بر حق پیامبر اکرم بودند- همگی اسوه های اخلاق و رفتار و فضایل انسانی بودند و همین ویژگی، یکی از نشانه های جانشینان راستین پیامبر اکرم است. امّا به این ویژگی اساسی رهبران راستین اسلام کمتر استناد شده و ابعاد اخلاقی شخصیت آنها کمتر مورد بررسی قرار گرفته است .

یکی از کهن ترین متون اسلامی که در قرن اوّل هجری تأ لیف شده، کتاب الصحیفة الکامله یا الصحیفه السجادیه تألیف امام زین العابدین و سید الساجدین علی بن الحسین (ع) است. این کتاب به زبور آل محّمد نیز موسوم است و به تواتر، توسط سه فرقۀ زیدیه، اسماعیلیه و امامیه به طرق گوناگون از آن امام همام روایت شده است. این کتاب مجموعه دعاهای امام زین العابدین (ع) با خالق یکتا است، امّا آنچه که از اخلاق حسنه و فاضله در این دعاها تعلیم داده می شود، کمتر از سایر مضامین شریف آن نیست. در این مجموعۀ گرانقدر، ضمن مناجات با خالق هستی، عالی ترین خلق و خوی انسانی در رفتار فردی و اجتماعی تعلیم گردیده است و هر کس که به مطالعۀ مضامین آن بپردازد، به شخصیت والا و پیامبر گونۀ گویندۀ آن اعتراف خواهد کرد.

در دعاهای صحیفه سجادیه، امام سجاد(ع) ضمن راز و نیاز با خداوند، به طورغیر مستقیم از فضایل ورذایل اخلاقی سخن می گوید. گویی در دیدگاه امام (ع) از طریق سخن گفتن و راز و نیاز با خداوند، می توان همة کمالات انسانی و وظایف فردی و اجتماعی را باز شناخت.

دعاهای صحیفه، غالباً آمیخته با ستایش باری تعالی و توحید است. این عبارت- که از سویی لطیف ترین تعابیر عرفانی است که می تواند بر زبان انبیا و اولیای الهی جاری شود و از سویی دیگر عالی ترین و بلندترین معارف توحیدی را در بر دارد- جایگاه رفیع و ممتازی به این مجموعه داده است، به گونه ای که هیچ مجموعه دیگری در معارف توحیدی قابل مقایسة با آن نیست به ویژه آنکه جامه ای زیبا از حسن بیان- بر خاسته از معدن فصاحت اهل بیت پیامبر(ص)- نیز بر زیبایی محتوای آ نها می افزاید.

در اینجا به عنوان نمونه به بحث املکیت خداوند سبحان اشاره می شود. امام سجاد(ع) دعای 22 را این گونه آغاز می کند:« اللهم انّک کلّفتنی من نفسی ما انت املک به منّی،و قدرتک علیه و علی اغلب من قدرتی». این عبارت، به صراحت، دو نکته را بیان می کند: اول آنکه انسان و قدرت او، واقعی است نه خیالی و پنداری. این جمله، خطّ بطلانی است بر این اندیشه که تمام موجودات و هم و خیال و تصورهایی در اینه است یا سخن دیگری که همۀ انسان ها را شیر می داند، ولی نه شیر واقعی، بلکه تصویر شیری که روی پرده است، به اختیارخود حرکتی ندارد، بلکه این باد است که او را به هر سویی که بخواهد به جنبش در می آورد. 

در عبارت امام سجاد صلوات الله علیه، سخن از قدرت و تکلیف واقعی انسان است. این دو واقعیت- که بر انسان واقعی مترتّب است- اختیار را به خوبی می رساند و جبر را نفی

می کند. امّا نفی جبر، به گونه ای است که او را به ورطۀ تفویض نمی کشاند و واقعیت

«لا یمکن الفرار من حکومتک» را نادیده

نمی گیرد. این ویژگی بیان وحی است که در جایی به اجمال،«لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین»[6] می گوید، و در جایی دیگر آن را تبیین می کند.

جالب توجّه آن که این نکات را، هر کسی با اندک توجّهی با واقعیت های زندگی خود منطبق می یابد، یعنی هم مالکیت خود و هم املکیت خداوند را توأمان در زندگی خود می بیند، که اوّلی نفی جبر و دوّمی نفی تفویض است.

این گونه گره گشایی از معضل دیرینۀ جبر و تفویض، امام سجاد(ع) را در خور است، که هم راز آشنای خلقت است و هم بر اوج قله های معرفت توحیدی جای دارد. در این گفتار، بر آنیم که برخی از مبانی اخلاق اسلامی رابر اساس صحیفۀ سجادیه تبیین کنیم.

1- توحید، مبنای اخلاق؛

در منطق امام سجاد(ع)، توحید، یک بحث نظری خشک و بی نتیجه نیست. بلکه آثار عملی فراوان بر آن مترتّب است، به ویژه در مقولۀ اخلاق. بخشی از این آثار را بر

می شماریم، تا بتوانیم به محکی برای بررسی ادّعاهای مدّعیان توحید، دست یابیم.

2-1. معرفت خدا، مبنای انسانیت؛

معرفت خدا، مبنا و معنای انسانیت است. خداوند، در برابر منّت های پیاپی که به مردم داده و نعمت های متوالی که بر آنها ارزانی کرده، شناخت حمد خود را از آنها باز نداشته است، و گرنه بدون سپاسگزاری و شکر، در نعمت های او تصرّف می کردند و در آن صورت، از حدود انسانیت فرود می آمدند و در حّد چهارپایان بودند.

2-2. نعمت خدا و استحقاق مردم؛

خداوند منّان،به لطف و تفضّل خود، پدیده ها را پدید آورد و وجود بخشید. و نیست را به هست بدل کرد. ونام مبدیء شاهد بر آن است. بدین روی، سخن گفتن از استحقاق یا استدعاء ذاتی برای چیزی که وجود ندارد، بی معنا است.

امام سجاد(ع) به این حقیقت روشن و فطری، در دعاهای مختلف صحیفه توجّه داده است. از جمله به عبارت آغاز دعای ورود ماه رمضان بنگرید: منّت تو ابتداء است، یعنی مسبوق به سابقه ای مانند استحقاق و استدعاء ذاتی نیست، عفو تو تفضل و عقوبت حضرتت عدالت است.... اگر عطا کنی، عطای خود را به منّت آلوده نمی رسانی و اگر نعمتی را باز داری، باز داشتن تو، تعّدی بر کسی نیست. بر کسی

پرده پوشی می کنی که اگر بخواهی او را رسوا می کنی، و به کسی می بخشی که اگر بخواهی، نعمت را از او باز می داری؛در حالی که این هر دو تن، برای رسوایی و منع از سوی حضرتت سزاوارند، امّا تو کارهای خود را بر مبنای تفضّل بنا کردی...

سراسر دعای تقصیر از ادای شکر نعمت های الهی، نیز، به الفاظی فصیح ورسا بیان همین حقایق است.

2-3. خوف و رجاء؛

معنای دقیق خوف- بر خلاف ترجمۀ رایج- عدم امنیت است. کلمۀ خوف، هیچ جا در برابر شجاعت به کار نرفته، تا آن را به ترس معنا کنیم. بلکه غالباًدر برابر امنیت و گاهی در برابر رجاء به کار می رود.

در توضیح می گوییم: روشن است که انسان هیچ طلبی از خدای خود ندارد و تمام

نعمت های خداوند به تفضّل اوست که هر لحظه بگیرد، ظلم روا نداشته است. این است که انسان عاقل، همواره خود را در معرض این خطر می بیند که خداوند، نعمت هایی را که به او داده، از او پس بگیرد. کسی که طعم شیرین نعمت خدا- به خصوص نعمت های معنوی الهی- را چشیده، از این چگونگی می لرزد و همواره در حال عدم امنیت به سر می برد، یعنی همواره به درگاه خداوند سبحان، در حالت خوف است، حتّی وقتی که در مسیر عبادت

می کوشد.

امّا از سوی دیگر، جود و فضل و احسان الهی نیز حقیقتی است که درِ امید را همواره به روی انسان گشوده می دارد، حتّی وقتی که در مسیر معصیت قرار دارد.

توجه به این حقیقت، همواره انسان را در میان دو حالت قرار می دهد که هر دو، نشان از عبودیت او به درگاه مولایش دارد. آثار سازندۀ این توجّه در اخلاق و تربیت انسانی،

فوق العاده است.

امام سجاد(ع) در دعای 39 در بیان این حقیقت، بر این نکته تأکید می ورزد که نه یأس انسانی از نجات، از روی نومیدی مطلق است که از گناهان کبیره است و نه طمع فردی به رهایی، به دلیل فریفته شدن به اعمال اوست. بلکه انسان عابد، همواره حسنات خود را در برابر سیئات خود، اندک می بیند، آن هم در برابر خدایی که افراد صدّیق در پیشگاه او نباید به اعمال خود فریفته شوند و تبهکاران نیز نباید به دلیل کارنامۀ سیاه خود، از لطف و رحمت حضرت او نومید گردند.

2-4. امید به رحمت الهی در هر حال؛

بر اساس توضیحاتی که بیان شد، برای انسان هیچ نقطۀ امیدی جز رحمت الهی وجود ندارد، خدایی که عفوش، بیشتر از عذابش و رضای او فراوان تر از خشم اوست[12] خدایی که رحمتش پیشاپیش غضبش قرار دارد و عطایش بیشتر از منع اوست و آفریدگان همه در گسترۀ وُسع اویند[13] خدایی که کوچکترین عمل خیری را که برایش انجام شود، سپاس می گزارد و پاداش می دهد. و به هر کس که به سوی او گامی فراپیش نهد، بسیار نزدیک می شود و کسانی را که از درگاه او می گریزند، به سوی خود می خواند، کار نیک را به ثمر می نشاند و رشد می دهد و کار بدِ بندگان را نادیده میگیرد و از آن در می گذرد.

آری، چنین تکیه گاهی را سزاوار است که انسان بدان تکیه کند و به آن امید بندد.

2-5. اتکاء بر توفیق الهی؛

دست نصرت الهی، همواره به یاری انسان

می شتابد، تا او را در برابر دشمنان بزرگ- همچون ابلیس و سپاهیان و یارانش از بیرون، و تمایلات کِشنده و کُشندۀ نفس از درون- حمایت کند. بدین سان، نعمت توفیق الهی به انسان مختار می رسد. اینک انسان است که می تواند به اختیار خود، از توفیق خداوندی بهره گیرد و به سوی کمال برود یا آن را نادیده گیرد و به سوی تمایلات نفس امّاره پیش تازد. خداوند متعال، همواره به انسان، توفیق می دهد و برخوردهای زشت او را نادیده می گیرد. امّا در مواردی نیز این گونه یاری خاصّ را از او دریغ می دارد تا انسان با همان سر مایۀ اولیۀ خود، یعنی تذکّرات عقل درونی و هشدارهای پیامبران و حجّت های معصوم خداوند، با دشمنانِ یاد شده بجنگد، اگر توانِ چنین جنگی را داشته باشد. در این حالت گرفتار خذلان

می شود، یعنی خداوند، او را به همان تذکّرات اوّلیه ارجاع می دهد، تذکّراتی که از هیچ کس دریغ نداشته است.

2-6. توکّل بر خدا؛

ندای همیشگی قرآن، این است که ]علی الله فلیتوکّل المؤمنون علی الله فلیتوکّل المتوکلون افرادی که ایمان آورده اند و

می خواهند به جایی سر بسپارند و دل ببندند، تنها باید بر خدای قادر حکیم، دل بندند و سر بسپارند. چرا چنین است؟ دیدیم که هیچ کس، امکان و نعمتی از خود ندارد. هر چه در دست کسی ببینیم، امانتی است که خدای ولی النعم به او داده و هر زمان بخواهد، از او باز پس

می گیرد. به این جهت، همۀ مردم، فقیر به درگاه آن غنی بالذاتند، که حتی در وجود خود نیز امانت دار خدای بزرگ هستند: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله، و الله هو الغنی الحمید. إن یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید و ما ذلک علی الله بعزیز.

این دیدگاه در مورد آفریدگان، دیدۀانسان را به سوی آفریدگار میکشاند، تا از مخلوق ناتوان چشم امید بندند و تنها به سرچشمة توانای او چشم بدوزند. سراسر دعای 28 صحیفه، همین مضامین را دارد. عبارت این دعای ارزشمند ترکیب خاص خود را دارد، ترکیبی زیبا از عاطفه و استدلال، به گونه ای که همچون تار و پود یک نظام دقیق و کار آمد، معنای عبودیت را می رساند. بدین جهت، امام سجاد(ع) از خدای خود، صداقت در توکل، یقین افراد متوکل بر خدا و توکل مؤمنان راستین بر خدا را از او می خواهد.

3- راه های تعالی معنوی؛

صحیفه سجادیه، در کلمه کلمة خود، راهکارهایی برای تعالی معنوی انسان عرضه می دارد. از این رو، در پی یافتن این راه ها، باید به بازخوانی این نامة نامدار آسمانی پرداخت و از هر کلامی شیوه نامه ای استخراج کرد. بدیهی است که این بازخوانی، یک زبان خواهد به پهنای فلک، که با اختصار این نوشتار، سازگار نیست. ولی به اقتضای کوتاهی مجال و مقال، تنها به چند راه اشاره می شود.

3-1. قرآن؛

بر اساس حدیث متواثر ثقلین، امام سجاد(ع)، خود، تالی قرآن است و کلام او همواره همراه آن تا روز قیامت است. براساس احادیث دیگر، حضرتش در شمار سلسله ای است که به تبیین حقایق قرآن می پردازند. از این رو، بهترین توصیف را از قرآن ارائه می کند.

 

3-2. خدایی که روزها و شب ها را آفرید؛

برخی از آنها را بر بعضی دیگر برتری داد. این برتری، می رساند که لحظاتی که پیش روی خودداریم – بر خلاف نظر ظاهر بینان و کوته نگران – مانند هم نیستند. برای کسانی که نه تنها به پاره های زمان نظاره می کنند، بلکه در ورای آن، خالق آنها را می بینند، این مطلب، حقیقتی است روشن و انکار نا پذیر.

امام سجاد(ع) در بیان فضیلت ماه رمضان، از همین راه وارد می شود. ابتدا از راه هایی سخن می گوید که خداوند – به لطف و تفضل و منت بی پایان خود بر بشر – برای آنها قرار داده تا بندگان را به رضوان خود برساند. آنگاه بیان می دارد که یکی از این راه ها، ماه رمضان است. ویژگی های ماه رمضان به بیان حضرتش، بسیار شایان توجه است: ماه خدا، ماه اسلام، ماه پاکیزگی، ماه آزمون، ماه نزول قرآن.

برگزیدة خدا در میان ماه ها؛ ماه مضاعف شدن ایمان؛ ماه ترغیب به شب زنده داری و وجوب روزه؛ عید اولیای خدا؛ بهترین وقتی که همراه انسان است؛ یاور انسان در برابر کید و مکر شیطان؛ همراهی که راه های نیکوکاری را آسان می سازد؛ ماه نزول برکت ها و شویندة گناهان.

انصاف دهیم! اگر چنین پرتوافکنی از سوی حجت خدا بر این لحظات آسمانی نباشد، چگونه برتری آن بر دیگر زمان ها را باز شناسیم؟ و اگر این گونه تعبیرها را به خوبی قدر بدانیم، ایا ابزاری بهتر از آن برای راه یابی انسان به اوج کمال، میتوان تصور کرد؟

3-3. تولی و تبری؛

تولی و تبری، دو رکن رکین هدایت و دو بنیان استوار نجات انسان است. وقتی پذیرفتیم که راهی برای نجات، جز این که بر در خانة خدا برویم وجود ندارد، آنگاه روشن می شود که دشمن او را باید طرد کرد، به گونه ای که قلب و زبان و دست ما، گواه این طرد باشد. بنگرید که قرآن، چگونه این پیام آفریدگار را به آفریدگان می رساند:

پیام مهم خداوند به انسان، این است که شیطان را دشمن خود بدارید و با او دشمنی کنید. او پیروان خود را فرا می خواند تا به آتش دوزخ بکشاند. یعنی از ورود در حلقة پیروان او اجتناب کنید.]

امام سجاد(ع) در مواضع مختلف صحیفه، این اصل اصیل را باز می نماید. از جمله در دعای مکارم اخلاق، از خدا می خواهد افرادی را که اهل بدعتند وسخنان خود بافته به کار میگیرند، طرد کند.

در آخرین سطور دعای روز عرفه، از خدا می خواهد که او را پشتوانه و یاور ستمگران در محو کتاب خدا نگرداند.

در دعای عید اضحی، ابتدا به تفصیل، جنایات دشمنان و غاضبان حقوق حقة برگزیدگان به حق خداوند را بر می شمارد، به گونه ای که جانشینان و بر گزیدگان خدا در زمین، در اثر آن ستم ها، مورد غلبه و قهر و غضب حق خود قرار گرفتند، احکام الهی را در حال تغییر و تبدیل می بینند، پشت کردن به قرآن را – در عمل – نظاره می کنند، تحریف فرائض و زایل شدن سنت های پیامبر را شاهدند، ولی نمی توانند سخن بگویند.

اینجا است که امام سجاد(ع) زبان به لعن دشمنان خاندان نور می گشاید. نه تنها خود آنها، که پیروان آنها و کسانی را که به کارشان رضایت دهند نیز، مشمول لعن خود می گرداند. و آنگاه تعجیل در فرج و گشایش الهی را برای اولیای به حق خدا می طلبد.

و سر انجام، پیام تربیتی امام سجاد(ع) این است که باید فرزندان را چنان بار آورد که نسبت به اولیای خدا، دوستدار و خیر خواه باشند، همان سان که نسبت به دشمنان او، عناد و بغض داشته باشند.

3-4. شفاعت؛

شفاعت، از آموزه های مهم قرآن و عترت است، که راهی فراخ برای امید به نومیدان

می نمایاند. از این رو، در روایات اهل بیت(ع)، امید بخش ترین ایة قران را ایة «ولسوف یعطیک ربک فترضی» دانسته اند که ناظر به مقام شفاعت است.

امام سجاد(ع)، سه جزء را در یک جمله بیان می دارد:

فانی لم آتک، ثقة منی بعمل صالح قدمته و </P>

لا شفاعة مخلوق رجوته الا شفاعة محمد و اهل بیته صلواتک علیه و علیهم و سلامک.

اموری که از این جمله نورانی عاید می شود عبارت است از:

1- هیچگاه به عمل صالح و کار نیک خود نباید دل بست، چرا که اصل بر قبول آن از جانب خداوند متعال است، که عموم انسانها از آن بی خبرند.

2- اصل شفاعت، صحیح است.

3- به شفاعت هیچ کس نمی توان امیدوار بود، مگر کسانی که خداوند، آنها را به عنوان شفیع درگاه خود معین کرده است.

4- این گرامیان عوش الهی، پیامبر و خاندان پاک نهاد او(ع) هستند.

5- در اینجا نیز – مانند دیگر راه های خیر – باب خوف و رجاء باز است، چرا که شفاعت پیامبر و اهل بیت(ع) در حق افراد، زمانی نفع می بخشد که مورد رضایت خداوند متعال واقع گردد.

همچنین در دعای 42، از خداوند متعال

می خواهد که شفاعت پیامبر را در حق امت قبول فرماید؛ در دعای 31 سخن از شفاعت صلواتی است که بر پیامبر و اهل بیت(ع) بفرستیم؛ و در دعای 2 سخن از وعده الهی است که برای شفاعت امت به پیامبرش داده است.همان گونه که از شفاعت فضل و کرم الهی نیز سخن رفته است.

3-5. توسل؛

توسل، لازمة تقوا است. خدای تعالی می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله.

از این رو امام سجاد(ع) در جمله ای به تبیین ایة شریفه می پردازد: «صل علی اطائب اهل بیته الذین .... جعلتهم الوسیلة الیک»

ما، راهی برای تعیین وسیله به درگاه خدا نداریم. همان گونه که راهی به احاطه بر خدا نداریم. پس باید به کسانی روی آوریم که خداوند، به عنوان وسیله به سوی خود شناسانده و قرار داده است. و این افراد به تصریح امام سجاد(ع)، همان اهل بیت پیامبر(ص) هستند.

امام سجاد(ع) در اواخر دعای 49، به وسیله مقام عظیم پیامبر خدا(ص) و امام امیرالمؤمنین(ع) به درگاه الهی تقرب می جوید:

اللهم فانی اتقرب الیک بالمحمدیة الرفیعة و العلویة البیضاء و أتوجه الیک بها ان تعیذنی

من شر کذا و کذا.

جایی که امام معصوم و حجت خدا(ع)، خود، به صاحب مقام نبوت و ولایت توسل و تقرب

می جوید، بر پیروان امام سجاد(ع) است که این باب نجات را از دست ندهند.

بدیهی است که این حقیقت، منافاتی با حقایق دیگر ندارد، از این قبیل که امام سجاد(ع)، عقیده به توحید یا قرآن را وسیلة خود به درگاه خدا بداند، چرا که این ها، همه یک نورند و بیانگر یک حقیقت واحد، به زبان های مختلف.

3-6. شهود اعمال؛

کسی که بداند جزئیات کارهای او در معرض شهادت شاهدان گوناگون است، در رفتارهای خود دقت می کند.

از دعاهای امام سجاد(ع) در این باره

می آموزیم که: هر روز نو پدید، بر ما شاهدی سخت گیر است که بر اعمال ما گواهی

می دهد. اگر به نیکی عمل کنیم، با حمد و سپاس ما را وداع می گوید. و اگر بد کنیم، با نکوهش، از ما جدا می شود.

ملائک موکل بر ثبت اعمال، بار گزارش کارهای ما را به دوش می کشند. در آغاز هر روز جدید، باید از خدا بخواهیم که بار سنگینی را که بر دوش آنها می نهیم، آسان گرداند؛ بدین طریق که کارنامة خود را از حسنات پر کنیم و در محضر آنها به سوء عمل، روا نشویم. آنها به نامه ای درخشان، شاد

می شوند. پیوسته در جهت شادی آنها بکوشیم.

آسمان و زمین و ساکنان آنها، صدای توبة بندة گنهکار را می شنوند و بر آن شهادت می دهند. برخی از آنها در هنگام توبة بنده، برای او دعا می کنند. این دعا، یکی از عواملی است که امید می رود سبب نجات انسان گردد.

برتر و بالاتر از همة شاهدان اعمال، خدایی است که آشکار و نهان آدمیان را می بیند و بر پیدا و ناپیدای آنها گواه است. با این همه، به لطف و کرم خود، این همه عیب را می بیند و می پوشد، که اگر چنین تفضلی بر مردم

نمی کرد، هیچ فردی، فرد دیگر را به انسانیت نمی پذیرفت. و این لطفی است از خدای منان بر بنده ای که سزاوار رسوا شدن است.

امام سجاد(ع) از خداوند متعال می خواهد که اولاً این لطف خود را ادامه دهد و در هر حال، از روی تفضل، گناهان بنده اش را بپوشاند.[39] ثانیاً در مواقف دشوار قیامت و در حضور تمامی آفریدگان نیز گناهان بنده را آشکار سازد.

3-7. صلوات؛

صلوات بر محمد و آل محمد(ع)، بیش از تمام دعاها در صحیفة سجادیه تکرار می شود، به گونه ای که اکثر موارد، در صدر و ذیل و متن دعا، بارها این دعای مستجاب و والاقدر، بیان می شود و دیگر حاجات و نیازهای انسان، در جوار آن، در خواست می گردد.

امام سجاد(ع)، از خداوند متعال می خواهد که این صلوات را بی پایان و مستمر قرار دهد. البته سود این درود و صلوات به خود ما

می رسد،[42] از جمله این که وسیلة استجابت دعاهای ما است. از خدا می خواهیم که بیش از هر بنده و آفریده ای بر محمد و آل محمد، درود فرستد.و این، ادای بخشی از حقوقی است که بر ما دارند، از جمله نعمت هدایت و نعمت نجات بخشی ما.[45] بدین رو، امام سجاد(ع)، پس از دعای عید قربان، فرموده است که نیازهای خود را به درگاه خدای متعال عرضه کنید و پس از آن هزار بار بر محمد و آل محمد درود فرستید، چنان که حضرتش خود چنان عمل می کرد.

گسترة بحث صلوات و درود، در بخش دوم دعای عرفه  بیش از همه مطرح است. سخن از کامل ترین برکت ها، سودمند ترین رحمت ها، درودی فزاینده که فزاینده تر از آن نباشد، درودی که از رضوان الهی درگذرد و پیوستگی آن به بقای الهی پیوند خورد، درودی که مانند کلمات الهی پایان نپذیرد، درودی که چندین برابر شود و همراه با گردش روزگار، مضاعف گردد، درودی هم وزن عرش و مادون آن، به اندازةآسمان ها و مافوق آنها، به شماره زمین ها و آنچه زیر آنها و آنچه میان آنهاست، درودی که خدا را پسند اید و ... در میان است.

علاوه بر آن، درود بر امامی از شمار امامان (ع) مطرح می شود که خداوند، دین خود را به وسیلة او تایید می بخشد، پناهگاه مؤمنان، رشتة نجات متمسکان، و نور عالمین است. امام سجاد(ع) از خدا می خواهد که او را به فتح آسان برساند، در کنف حفظ خود حمایت کند، با ملائکه خود یاری رساند، کتاب و حدود و شرایع و سنت های رسول خود را به دست او بر پا دارد، معالم دین الهی را که ستمگران از میان برده اند، حیات دوباره بخشد، زنگار ستم را بزداید و کسانی را که از راه راست الهی به بیراهه می روند، ارشاد فرماید.

امام سجاد(ع)، نه تنها بر پیامبر و اهل بیت(ع) درود می فرستد، بلکه درود الهی را برای کسانی می خواهد که مقام اهل بیت را به خوبی شناخته و پذیرفته اند، راه آنها را پی

می گیرند، از ولایتشان جدا نمی شوند، در برابر امر شان تسلیم هستند، در راه طاعتشان

می کوشند، چشم به راه دولت حقه ایشانند و به سوی آن روزگار، دیده دوخته اند.

به نظر می رسد که این عبارت، در وصف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه باشد، چنان که ویژگی های یاد شده بر آن دلالت دارد. به هر حال، پیوند قلبی و زبانی و عملی با خاندان نور – که صلوات، نشانة بارز آن است – مهم ترین راه برای بهسازی درون و برون فرد و جامعه ای است که در مسیر تعالی معنوی پیش می رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۲:۵۶
محمد رضا آیاتی